English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
administration building قسمت اداری
Search result with all words
deck department قسمت اداری ناو
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
Other Matches
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section قسمت قسمت کردن برش دادن
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
executory اداری
departmental اداری
formal اداری
administrative اداری
bureaucrats اداری
administerial اداری
bureaucrat اداری
official اداری
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
administrative approval موافقتنامه اداری
administrative command فرماندهی اداری
bureaucreat گماشته اداری
business hours ساعت اداری
administrative command یکان اداری
office chair مبل اداری
office chair صندلی اداری
a white collar job کار اداری
administrative channels طرق اداری
administrative flight پرواز اداری
administrative escort ناو اداری
administrative capacity فرفیت اداری
administrative budget بودجه اداری
administrative channels مجاری اداری
administrative flight هواپیمای اداری
administration building ساختمان اداری
circular letter بخشنامه اداری
bureaucrat مامور اداری
officialism سیستم اداری
official communications مکاتبات اداری
office work کار اداری
office hours ساعات اداری
office computer کامپیوتر اداری
office building ساختمان اداری
paperwork تشریفات اداری
management expenses مخارج اداری
officialdom سیستم اداری
officially از طریق اداری
overhead gharges هزینه اداری
circular letter نامه اداری
departmental intelligence اطلاعات اداری
departmentally ازلحاظ اداری
red tape فرمالیته اداری
bureau هیئت اداری
bureaus هیئت اداری
prefectorial وابسته به اداری
unofficial غیر اداری
service element عنصر اداری
bureaucrats مامور اداری
prefecture حوزه اداری
prefectoral وابسته به اداری
malfeasance خطای اداری
administrative law قوانین اداری
administratively بطور اداری
administrative services خدمات اداری
administrative services قسمتهای اداری
administrative tribunal دادگاه اداری
administrative movement حرکت اداری
administrative law حقوق اداری
administrative march راهپیمایی اداری
administrative net شبکه اداری
administrative order دستور اداری
administrative publications نشریات اداری
Outside office hours. خارج از وقت اداری
administrative data processing پردازش دادههای اداری
administrative escort ناو اسکورت اداری
bureaucratic وابسته به امور اداری
extra official بیرون ازوفایف اداری
officer مامور کارمند اداری
officers مامور کارمند اداری
general administration cost هزینه عمومی اداری
service echelon رده اداری و خدماتی
administrative landing پیاده شدن اداری
provisional order دستور موقت اداری
office swivel chair صندلی گردان اداری
officialism رسمیت مقررات اداری
office information system سیستم اطلاعات اداری
key personnels کادر اداری اصلی
placeman صاحب منصب اداری
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
administrative shippings ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
administrative(financial,legal)process. جریان اداری (مالی .حقوقی )
formal مقید به اداب ورسوم اداری
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
services قسمتهای اداری ادارات نظامی
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
genitourinary وابسته به دستگاه اداری تناسلی
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
superstructures سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructure سازمانهای اداری ومدیریه کشور
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
nihilism اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
nepotism انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
brief case [briefcase] کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
interdict حکم نهی حکم اداری
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
detachment قسمت
detachments قسمت
in sections قسمت قسمت
ratio قسمت
grist قسمت
rasher قسمت
in part در یک قسمت
sects قسمت
compartmental قسمت قسمت
sect قسمت
underfoot قسمت کف پا
agency قسمت
agencies قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
party قسمت
rashers قسمت
divisions قسمت
dole قسمت
portions قسمت
portion قسمت
internode قسمت
it fell to my lot to go قسمت
cantos قسمت
Corp قسمت
unit قسمت
canto قسمت
ratios قسمت
compartment قسمت
part قسمت
percentages قسمت
head stall قسمت سر
percentage قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com