English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (15 milliseconds)
English Persian
luff قسمت جلو باد کشتی
Search result with all words
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
beam ends انتهای قسمت عقبی کشتی
beam-ends انتهای قسمت عقبی کشتی
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
bottom قسمت زیراب کشتی
bottoms قسمت زیراب کشتی
bend sinister قسمت چپ دگل اصلی کشتی
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
forecastle قسمت جلو عرشه کشتی
foredeck قسمت جلو عرشه کشتی
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
paries قسمت مثلثی شکل بندبدن کشتی چسب
sail area قسمت بادگیر کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sternmost عقب ترین قسمت کشتی
taffrail قسمت فوقانی ومسطح عقب کشتی
taffrail نرده قسمت عقب کشتی
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
divisions قسمت
division قسمت
compartments قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
department قسمت
ratio قسمت
departments قسمت
kismet قسمت
agencies قسمت
agency قسمت
arm قسمت
head stall قسمت سر
ratios قسمت
compartment قسمت
segments قسمت
portions قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
portion قسمت
sects قسمت
internode قسمت
units قسمت
batches قسمت
batch قسمت
in sections قسمت قسمت
dole قسمت
percentages قسمت
percentage قسمت
segment قسمت
it fell to my lot to go قسمت
underfoot قسمت کف پا
in part در یک قسمت
sect قسمت
unit قسمت
plank قسمت
instalment قسمت
instalments قسمت
piece قسمت
component قسمت
components قسمت
snick قسمت
compartmental قسمت قسمت
installments قسمت
part قسمت
caboodle قسمت
sections قسمت
feck قسمت
section قسمت
pieces قسمت
partition قسمت
partitions قسمت
data division قسمت
party قسمت
grist قسمت
canto قسمت
cantos قسمت
rasher قسمت
rashers قسمت
detachments قسمت
Corp قسمت
detachment قسمت
channeled قسمت عمیق اب
channeling قسمت عمیق اب
northward قسمت شمالی
bulk قسمت بزرگ
part and parcel <idiom> قسمت مهمولازم
channel قسمت عمیق اب
bulk قسمت عمده
linear portion قسمت خطی
tag end اخرین قسمت
sect قسمت کردن
preludes قسمت مقدماتی
quadrant یک قسمت از چهاربخش
northwards قسمت شمالی
forepart قسمت جلو
beginning قسمت اول
foreparts قسمت جلو
submultiple خارج قسمت
overflow section قسمت سر ریز سد
quaternion قسمت چهارگانه
beginnings قسمت اول
topside قسمت بالا
topsides قسمت بالا
operating agency قسمت اجرایی
channels قسمت عمیق اب
midst قسمت وسط
palmation قسمت پنجهای
tail end قسمت انتهایی
channelled قسمت عمیق اب
massing قسمت عمده
masses قسمت عمده
mass قسمت عمده
top round قسمت گرد
whack up قسمت کردن
patrolling قسمت گشتی
vaward قسمت جلو
patrolled قسمت گشتی
purchasing department قسمت خرید
men's apartments قسمت مردانه
patrol قسمت گشتی
personnel section قسمت پرسنلی
upside بالاترین قسمت
medical service قسمت بهداری
medical department قسمت بهداری
whang قسمت سهم
patrols قسمت گشتی
headquarters detachment قسمت قرارگاه
sappers قسمت حفاری
middle part قسمت میانی
sapper قسمت مهندسی
pouf قسمت پف کردن
millesimal یک هزارمین قسمت
inside قسمت داخلی
insides قسمت داخلی
broad قسمت پهن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com