Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
foreface
قسمت جلو صورت چارپایان
Other Matches
facr piece
قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
forefoot
دست چارپایان
feeder
چارپایان پرواری
feeders
چارپایان پرواری
live stock
چارپایان اهلی
forefeet
دست چارپایان
cattle crossing
گذرگاه چارپایان
livestock
چارپایان اهلی
improvement in stock breading
اصلاح نژاد چارپایان
coffle
دسته یا قافله چارپایان وغلامان
plain weave
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
forelegs
پای جلو حیوان دست چارپایان
foreleg
پای جلو حیوان دست چارپایان
inventory
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
locals
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
plastic bubble keyboard
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packets
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
barrage jamming
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watts
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttling
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
rom
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
automatic programming
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
rasher
قسمت
agencies
قسمت
pieces
قسمت
agency
قسمت
dole
قسمت
arm
قسمت
segment
قسمت
feck
قسمت
piece
قسمت
rashers
قسمت
section
قسمت
data division
قسمت
sect
قسمت
segments
قسمت
sections
قسمت
grist
قسمت
cantos
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
components
قسمت
component
قسمت
partition
قسمت
portion
قسمت
partitions
قسمت
snick
قسمت
portions
قسمت
percentage
قسمت
units
قسمت
department
قسمت
percentages
قسمت
sects
قسمت
canto
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
batches
قسمت
batch
قسمت
departments
قسمت
division
قسمت
divisions
قسمت
unit
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
party
قسمت
part
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
plank
قسمت
ratio
قسمت
kismet
قسمت
detachments
قسمت
caboodle
قسمت
compartment
قسمت
ratios
قسمت
detachment
قسمت
compartments
قسمت
instalment
قسمت
Corp
قسمت
instalments
قسمت
head stall
قسمت سر
in part
در یک قسمت
in sections
قسمت قسمت
installments
قسمت
internode
قسمت
top round
قسمت گرد
subsection
قسمت فرعی
key facility
قسمت مهم
chapters
قسمت باب
chapter
قسمت باب
leg
بخش قسمت
interservice
داخل قسمت
legs
بخش قسمت
broader
قسمت پهن
tag end
اخرین قسمت
medical department
قسمت بهداری
hilted
قسمت عقبی
forehand
قسمت ممتاز
forehands
قسمت ممتاز
portions
سرنوشت قسمت
seen
قسمت سوم see
hypoderm
قسمت زیرجلد
portion
سرنوشت قسمت
parcels
قسمت گره
tail end
قسمت انتهایی
broad
قسمت پهن
proportions
سهم قسمت
proportion
سهم قسمت
linear portion
قسمت خطی
broadest
قسمت پهن
engineer division
قسمت مهندسی
northward
قسمت شمالی
staff
قسمت ستاد
initials
اولین قسمت
divisional officer
افسر قسمت
initialling
اولین قسمت
initialled
اولین قسمت
branch
دایره قسمت
branches
دایره قسمت
initialing
اولین قسمت
activity
قسمت یکان
intercommand
بین قسمت
intelligence service
قسمت اطلاعات
installation type
نوع قسمت
division officer
افسر قسمت
part and parcel
<idiom>
قسمت مهمولازم
band
قسمت موزیک
bands
قسمت موزیک
divide
قسمت کردن
divides
قسمت کردن
installation property
دارایی قسمت
installation property
اموال قسمت
activities
قسمت یکان
patrols
قسمت گشتی
tripartition
قسمت سوم
parcel
قسمت گره
initial
اولین قسمت
staffed
قسمت ستاد
staffs
قسمت ستاد
trichotomous
دارای سه قسمت
subsections
قسمت فرعی
topsides
قسمت بالا
initialed
اولین قسمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com