Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
black body
قسمت خطرناک
Other Matches
hot spots
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot
نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
compromising emanation
پیام خطرناک از نظر تامین مخابراتی ارتباط خطرناک
run a risk
<idiom>
ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
herculean
خطرناک
malignant
خطرناک
dicey
خطرناک
grave
بم خطرناک
graves
بم خطرناک
gravest
بم خطرناک
jeopardous
خطرناک
critical
خطرناک
unsafe
خطرناک
perilous
خطرناک
hazardous
خطرناک
parlous
خطرناک
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
pernicious anemia
کم خونی خطرناک
marginal
حاشیهای خطرناک
offensive weapon
سلاح خطرناک
black propaganda
تبلیغات خطرناک
between wind and water
در جای خطرناک
perilously
بطور خطرناک
hazardous goods
کالاهای خطرناک
hazardous goods
امتعه خطرناک
dangerously
بطور خطرناک
death traps
بسیار خطرناک
disastrous
خطرناک فجیع
dangerousness
وضعیت خطرناک
serious
سخت خطرناک
critically wounded
مجروح خطرناک
danger area
منطقه خطرناک
dangerous play
بازی خطرناک
death trap
بسیار خطرناک
danger bearing
سمت خطرناک
warm corner
جای خطرناک
predicaments
وضع خطرناک
predicament
وضع خطرناک
danger space
فضای خطرناک
sthenic
قوی خطرناک
venturesome
با تهور خطرناک
breakneck
فوق العاده خطرناک
danger space
فضای هوایی خطرناک
pixies
ادم بازیگوش و خطرناک
pixy
ادم بازیگوش و خطرناک
calamitous
مصیبت بار خطرناک
imminent
قریب الوقوع خطرناک
malignantly
بطور خطرناک یاردی
dicey
<idiom>
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
hairy
<idiom>
خطرناک
[اصطلاح روزمره]
pixie
ادم بازیگوش و خطرناک
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
subcritical
زیر مرحله خطرناک وبحرانی
cockatrice
ادم خیلی مضر و خطرناک
krait
مار سمی و خطرناک هندی
porbeagle
کوسه ماهی خطرناک اقیانوس
wipe out
افتادن خطرناک از روی تخته موج
near collision
فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
small craft warning
پرچم قرمز یا چراغ قرمزبعلامت باد شدید و دریای خطرناک
aldis lmap
چراغ چشمک زن مخصوص اعلام خطرناک بودن باند فرود
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
labeled cargo
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
snick
قسمت
plank
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
section
قسمت
arm
قسمت
instalments
قسمت
instalment
قسمت
installments
قسمت
pieces
قسمت
piece
قسمت
sections
قسمت
batches
قسمت
Corp
قسمت
department
قسمت
in sections
قسمت قسمت
departments
قسمت
in part
در یک قسمت
division
قسمت
divisions
قسمت
head stall
قسمت سر
feck
قسمت
caboodle
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
segments
قسمت
kismet
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
ratio
قسمت
ratios
قسمت
compartment
قسمت
compartments
قسمت
dole
قسمت
internode
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
sect
قسمت
sects
قسمت
segment
قسمت
data division
قسمت
batch
قسمت
percentages
قسمت
grist
قسمت
component
قسمت
part
قسمت
components
قسمت
portion
قسمت
rashers
قسمت
portions
قسمت
units
قسمت
rasher
قسمت
detachments
قسمت
percentage
قسمت
partitions
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
cantos
قسمت
partition
قسمت
agency
قسمت
agencies
قسمت
unit
قسمت
party
قسمت
canto
قسمت
detachment
قسمت
key facility
قسمت مهم
intercommand
بین قسمت
interservice
داخل قسمت
radical
قسمت اصلی
intelligence service
قسمت اطلاعات
installation type
نوع قسمت
installation property
اموال قسمت
headquarters detachment
قسمت ارکان
hauling part
قسمت کشنده
hauling part
قسمت متحرک
head piece
قسمت بالا
component
عضو قسمت
headquarters detachment
قسمت قرارگاه
hilted
قسمت عقبی
hypoderm
قسمت زیرجلد
staff
قسمت ستاد
radicals
قسمت اصلی
chapter
قسمت باب
portion
سرنوشت قسمت
portions
سرنوشت قسمت
installation property
دارایی قسمت
partitions
قسمت کردن
millesimal
یک هزارمین قسمت
chapters
قسمت باب
moiety
قسمت مساوی
initials
اولین قسمت
initialling
اولین قسمت
initialled
اولین قسمت
initialing
اولین قسمت
initialed
اولین قسمت
initial
اولین قسمت
naval establishment
قسمت دریایی
northwards
قسمت شمالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com