Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
manubrium
قسمت خنجری جناق
Other Matches
wishbones
استخوان جناق
wishbone
استخوان جناق
ensate
خنجری
xiphoid
خنجری
xiphisternum
غضروف خنجری
ensiform
غضروف خنجری
dagger operation
عمل خنجری
cactuses
کاکتوس صباره خنجری
cacti
کاکتوس صباره خنجری
cactus
کاکتوس صباره خنجری
willow oak
بلوط برگ خنجری مشرق امریکا
joshua tree
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
throttle
عبور قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
throttles
عبور قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
segments
قسمت
segment
قسمت
departments
قسمت
section
قسمت
sections
قسمت
head stall
قسمت سر
in sections
قسمت قسمت
in part
در یک قسمت
department
قسمت
dole
قسمت
sect
قسمت
percentages
قسمت
batch
قسمت
sects
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
caboodle
قسمت
arm
قسمت
batches
قسمت
data division
قسمت
units
قسمت
portion
قسمت
division
قسمت
divisions
قسمت
feck
قسمت
portions
قسمت
unit
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
snick
قسمت
partition
قسمت
partitions
قسمت
detachment
قسمت
component
قسمت
components
قسمت
detachments
قسمت
plank
قسمت
percentage
قسمت
part
قسمت
party
قسمت
cross section of a gravity dam
قسمت
ratio
قسمت
rasher
قسمت
internode
قسمت
rashers
قسمت
piece
قسمت
kismet
قسمت
Corp
قسمت
it fell to my lot to go
قسمت
agencies
قسمت
pieces
قسمت
piecemeal
قسمت به قسمت
grist
قسمت
ratios
قسمت
canto
قسمت
cantos
قسمت
compartment
قسمت
instalments
قسمت
instalment
قسمت
installments
قسمت
compartments
قسمت
agency
قسمت
patrolled
قسمت گشتی
patrolling
قسمت گشتی
patrol
قسمت گشتی
foot
قسمت پایینی
patrols
قسمت گشتی
forehands
قسمت ممتاز
forehand
قسمت ممتاز
activity
قسمت یکان
sect
قسمت کردن
activities
قسمت یکان
midst
قسمت وسط
subsections
قسمت فرعی
subsection
قسمت فرعی
legs
بخش قسمت
broad
قسمت پهن
broader
قسمت پهن
broadest
قسمت پهن
proportion
سهم قسمت
proportions
سهم قسمت
parcel
قسمت گره
foreparts
قسمت جلو
forepart
قسمت جلو
parcels
قسمت گره
seen
قسمت سوم see
sects
قسمت کردن
leg
بخش قسمت
initials
اولین قسمت
northward
قسمت شمالی
initial
اولین قسمت
initialed
اولین قسمت
preludes
قسمت مقدماتی
prelude
قسمت مقدماتی
sappers
قسمت مهندسی
sappers
قسمت حفاری
sapper
قسمت مهندسی
sapper
قسمت حفاری
initialing
اولین قسمت
initialled
اولین قسمت
initialling
اولین قسمت
where
درکدام قسمت
medical department
قسمت بهداری
purchasing office
قسمت خرید
quadrant
یک قسمت از چهاربخش
quaternion
قسمت چهارگانه
rear party
قسمت عقبه
reconnaissance party
قسمت شناسایی
retraining command
قسمت ندامتگاه
running part
قسمت رونده
sale department
قسمت فروش
sales department
قسمت فروش
service department
قسمت خدمات
purchasing department
قسمت خرید
pouf
قسمت پف کردن
medical service
قسمت بهداری
men's apartments
قسمت مردانه
middle part
قسمت میانی
millesimal
یک هزارمین قسمت
moiety
قسمت مساوی
naval establishment
قسمت دریایی
northwards
قسمت شمالی
operating agency
قسمت اجرایی
overflow section
قسمت سر ریز سد
palmation
قسمت پنجهای
signal corps
قسمت مخابرات
staddle
قسمت تحتانی
vaward
قسمت جلو
whack up
قسمت کردن
whang
قسمت سهم
women's apartments
قسمت زنانه
part and parcel
<idiom>
قسمت مهمولازم
interest
سهم
[قسمت]
upside
بالاترین قسمت
tripartition
قسمت سوم
standing part
قسمت ثابت
standing part
قسمت ایستا
subactivity
قسمت جزء
submultiple
خارج قسمت
tag end
اخرین قسمت
tail end
قسمت انتهایی
top round
قسمت گرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com