Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
an palmok
قسمت داخلی ساعد
Other Matches
inside
قسمت داخلی
ashi noko
قسمت داخلی کف پا
insides
قسمت داخلی
interior
قسمت داخلی
[متن فرش]
belly
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
bellies
قسمت داخلی کمان نزدیک زه
jo bolt
نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت
bloop
ضربه به توپ به قسمت داخلی محوطه بیس بال
pal moic
ساعد
forearm
ساعد
forearms
ساعد
ude
ساعد
fore arm
ساعد
wae palmok
روی ساعد
meet pallmok
زیر ساعد
bump pass
پاس با ساعد
foream pass
پاس با ساعد
pakat palmok
بیرون ساعد تکواندو
cubitus
ساعد پیش بازو
vambrace
ساعد پوش زره مساعد
incretion
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
front raise
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
internal structure
ساختمان داخلی سازه داخلی
internal defense
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawk
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawks
مخابره داخلی ارتباط داخلی
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
throttled
عبور قسمت به قسمت
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
inside
داخلی
insides
داخلی
domestic
داخلی
territorial
داخلی
internal medicine
طب داخلی
indoor
داخلی
esoteric
داخلی
anie
داخلی
municipal
داخلی
internal
داخلی
in-
داخلی
internal door
در داخلی
in
داخلی
interiors
داخلی
interior
داخلی
inner
داخلی
intramural
داخلی
ben
داخلی
endogenous
داخلی
innate
داخلی
internal erosion
فرسایش داخلی
internal force
نیروی داخلی
local subscriber
مشترک داخلی
internal friction
اصطکاک داخلی
internal loss
تلف داخلی
internal insulation
ایزولاسیون داخلی
interphone
مخابرات داخلی
intrados
قوس داخلی
internal impedance
امپدانس داخلی
internal impedance
مقاومت داخلی
internal heating
گرمایش داخلی
internal furnace
کوره داخلی
municipal law
حقوق داخلی
inward light
نور داخلی
internal development
رشد داخلی
inward
داخلی باطنی
stability
ثبات داخلی
internal defense
دفاع داخلی
municipal court
دادگاه داخلی
interior wall
دیوار داخلی
internal current
جریان داخلی
internal crack
ترک داخلی
bushes
پوسته داخلی
bush
پوسته داخلی
internal development
توسعه داخلی
internal discharge
تخلیه داخلی
internal damping
میرایی داخلی
internal energy
انرژی داخلی
internal electrolysis
الکترولیز داخلی
local currency
پول داخلی
internal electrode
الکترود داخلی
internal efficiency
راندمان داخلی
internal ear
گوش داخلی
marketing audit
کنترل داخلی
internal diseconomies
زیانهای داخلی
internal consumption
مصرف داخلی
internal report
گزارش داخلی
civil wars
جنگ داخلی
intercom
مخابرات داخلی
intercom
ارتباط داخلی
bulkheads
جدار داخلی
intercoms
مخابرات داخلی
intercoms
ارتباط داخلی
bulkhead
جدار داخلی
insides
تو اعضای داخلی
internal storage
حافظه ی داخلی
internal short circuit
کوتهمداری داخلی
internal shield
غلاف داخلی
internal reflector
رفلکتور داخلی
internal programme
برنامه داخلی
internal power
مصرف داخلی
internal pole
قطب داخلی
internal ruling
نظامنامه داخلی
internal security
تامین داخلی
Inland Revenue
درامد داخلی
internal revenue
درامد داخلی
civil war
جنگ داخلی
internal storage
حافظه داخلی
internal resistance
مقاومت داخلی
inside
تو اعضای داخلی
territorial sea
دریای داخلی
internal memory
حافظه داخلی
internal trade
بازرگانی داخلی
internal trade
تجارت داخلی
internal transactions
معاملات داخلی
civil
داخلی حقوقی
internal voltage
ولتاژ داخلی
internal window sill
کف پنجره داخلی
indoor
درونی داخلی
internal modem
مدم داخلی
internal storage
انباره داخلی
internal stress
تنش داخلی
internal structure
ساختار داخلی
rules of procedure
نظامنامه داخلی
internal supercharger
سوپرشارژر داخلی
innards
قسمتهای داخلی
internal security
امنیت داخلی
inner liner
روکش داخلی
internal modulation
مدولاسیون داخلی
internality
داخلی بودن
internal consistency
سازگاری داخلی
domestic emergencies
بحرانهای داخلی
inside wing
بال داخلی
inside thread
مارپیچ داخلی
home currency
پول داخلی
domestic industry
صنعت داخلی
home made
ساخت داخلی
inside micrometer
میکرومتر داخلی
inside hinge
لولای داخلی
inside draft
شیب داخلی
inside diameter
قطر داخلی
inside caliper
کولیس داخلی
home market
بازار داخلی
intercommunication
ارتباط داخلی
home consumption
مصرف داخلی
interconnection
اتصالی داخلی
interior guard
نگهبان داخلی
interior ballistics
بالیستیک داخلی
interior architecture
معماری داخلی
domestic economy
اقتصاد داخلی
domestic dualism
دوگانگی داخلی
interior affairs
امور داخلی
domestic disturbances
اختلافات داخلی
domestic disturbances
اغتشاشات داخلی
inner loop
حلقه داخلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com