English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
hypogeum قسمت زیرزمینی بنا
Other Matches
cut out وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
clandestine سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
ground water اب زیرزمینی
cellar زیرزمینی
cellars زیرزمینی
subsurface water اب زیرزمینی
subsurface ice یخ زیرزمینی
underground water اب زیرزمینی
subterranean زیرزمینی
underground زیرزمینی
dug out پناهگاه زیرزمینی
ground water trench بریدگی اب زیرزمینی
tunneling دالان زیرزمینی
tunnels دالان زیرزمینی
tunnelled دالان زیرزمینی
earth house خانه زیرزمینی
tunneled دالان زیرزمینی
tunnel دالان زیرزمینی
kobold غول زیرزمینی
caverns حفره زیرزمینی
mattamore انبار زیرزمینی
grotto غار زیرزمینی
cavern حفره زیرزمینی
fixed ground water اب زیرزمینی ماندگار
camouflet حفره زیرزمینی
ground water ابهای زیرزمینی
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
underground شبکه زیرزمینی
grottos غار زیرزمینی
grottoes غار زیرزمینی
ground water runoff جریان زیرزمینی
ground water storage اب انباشت زیرزمینی
ground water table سطح اب زیرزمینی
ground water table سفره اب زیرزمینی
burrowing سوراخ زیرزمینی
burrowed سوراخ زیرزمینی
subsoil irrigation ابیاری زیرزمینی
burrows سوراخ زیرزمینی
underground furnace کوره زیرزمینی
underground cable کابل زیرزمینی
underdrain زهکش زیرزمینی
under ground survey برداشت زیرزمینی
under ground working استخراج زیرزمینی
under ground mining استخراج زیرزمینی
subbing ابیاری زیرزمینی
subsoil drainage زهکشی زیرزمینی
mines راه زیرزمینی
mined راه زیرزمینی
mine راه زیرزمینی
underground mine معدم زیرزمینی
burrow سوراخ زیرزمینی
actual velocity of ground water سرعت واقعی اب زیرزمینی
under ground راه اهن زیرزمینی
atomic underground burst ترکش زیرزمینی اتمی
metros راه آهن زیرزمینی
fluctutaion of water table نوسان سفره اب زیرزمینی
metro راه آهن زیرزمینی
underground راه اهن زیرزمینی
hydrogeology بررسی ابهای زیرزمینی
kanat کانالهای زه کشی زیرزمینی
underground railway راه اهن زیرزمینی
rhizmatous دارای ساقه زیرزمینی
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
endophagous تغذیه کننده از موادفاسد زیرزمینی
silo مخزن زیرزمینی غلات و غیره
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
culvert لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
magazine space زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
culverts لوله مخصوص کابل برق زیرزمینی
retrench دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
rhizomatous دارای ساقههای ریشه مانند زیرزمینی
apparatus شعبه زیرزمینی و مخفی فعال دستگاه وسیله
intrapermafrost water ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
molehills توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
keyth rope system شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
accross the slope system شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
molehill توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
dowse پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
junction well چاهها یا گودالهایی که درمحل تلاقی تغییر شیب زهکشهای زیرزمینی ایجادمیگردند
suprapermafrost ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
observation pipe لوله ایکه جهت تعیین سطح اب زیرزمینی درزمین حفر گردد
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
mole hill توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
throttles عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
earth حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earths حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
in part در یک قسمت
instalment قسمت
in sections قسمت قسمت
instalments قسمت
internode قسمت
it fell to my lot to go قسمت
kismet قسمت
installments قسمت
pieces قسمت
piece قسمت
arm قسمت
section قسمت
sections قسمت
snick قسمت
Corp قسمت
head stall قسمت سر
compartment قسمت
divisions قسمت
segment قسمت
segments قسمت
division قسمت
feck قسمت
data division قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
compartmental قسمت قسمت
ratio قسمت
ratios قسمت
compartments قسمت
caboodle قسمت
dole قسمت
underfoot قسمت کف پا
sect قسمت
sects قسمت
departments قسمت
department قسمت
agency قسمت
plank قسمت
portions قسمت
percentages قسمت
cantos قسمت
canto قسمت
grist قسمت
detachments قسمت
part قسمت
units قسمت
portion قسمت
component قسمت
party قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
agencies قسمت
rashers قسمت
rasher قسمت
partitions قسمت
partition قسمت
percentage قسمت
components قسمت
batch قسمت
batches قسمت
unit قسمت
detachment قسمت
discarded قسمت وازده
upside بالاترین قسمت
palmation قسمت پنجهای
northwards قسمت شمالی
artillery corps قسمت توپخانه
partition قسمت کردن
organisations یکان قسمت
organization یکان قسمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com