English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (19 milliseconds)
English Persian
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
Other Matches
sail area قسمت بادگیر کشتی
bottom قسمت زیراب کشتی
bottoms قسمت زیراب کشتی
foredeck قسمت جلو عرشه کشتی
luff قسمت جلو باد کشتی
taffrail نرده قسمت عقب کشتی
forecastle قسمت جلو عرشه کشتی
beam-ends انتهای قسمت عقبی کشتی
sternmost عقب ترین قسمت کشتی
beam ends انتهای قسمت عقبی کشتی
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
bend sinister قسمت چپ دگل اصلی کشتی
taffrail قسمت فوقانی ومسطح عقب کشتی
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
paries قسمت مثلثی شکل بندبدن کشتی چسب
poops قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
shipyards کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyard کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
holds انبار کشتی
hold انبار کشتی
in the hold در انبار کشتی
aviation sotre keeper انبار دار قسمت هواپیمایی
hold captain متصدی انبار کشتی
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
stowage حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
throttling عبور قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
head stall قسمت سر
percentages قسمت
cantos قسمت
batch قسمت
batches قسمت
data division قسمت
departments قسمت
canto قسمت
snick قسمت
instalment قسمت
feck قسمت
grist قسمت
percentage قسمت
portion قسمت
instalments قسمت
piecemeal قسمت به قسمت
kismet قسمت
section قسمت
sections قسمت
plank قسمت
piece قسمت
pieces قسمت
portions قسمت
cross section of a gravity dam قسمت
rasher قسمت
rashers قسمت
in part در یک قسمت
units قسمت
unit قسمت
arm قسمت
in sections قسمت قسمت
agencies قسمت
agency قسمت
internode قسمت
it fell to my lot to go قسمت
installments قسمت
sect قسمت
party قسمت
dole قسمت
Corp قسمت
compartments قسمت
compartment قسمت
ratios قسمت
ratio قسمت
segments قسمت
caboodle قسمت
partition قسمت
underfoot قسمت کف پا
divisions قسمت
division قسمت
detachments قسمت
sects قسمت
detachment قسمت
department قسمت
part قسمت
segment قسمت
compartmental قسمت قسمت
components قسمت
component قسمت
partitions قسمت
signal corps قسمت مخابرات
subsection قسمت فرعی
palmation قسمت پنجهای
subsections قسمت فرعی
foot قسمت پایینی
insides قسمت داخلی
inside قسمت داخلی
personnel section قسمت پرسنلی
sections بخش قسمت
departments قسمت شعبه
pouf قسمت پف کردن
sappers قسمت حفاری
standing part قسمت ایستا
actine قسمت خارجی
sapper قسمت مهندسی
section بخش قسمت
northwards قسمت شمالی
sappers قسمت مهندسی
channel قسمت عمیق اب
northward قسمت شمالی
straight قسمت مستقیم
operating agency قسمت اجرایی
staddle قسمت تحتانی
sapper قسمت حفاری
standing part قسمت ثابت
overflow section قسمت سر ریز سد
departments قسمت هیئت
channeled قسمت عمیق اب
channeling قسمت عمیق اب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com