Dictiornary-Farsi | قسمت فرعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (11 milliseconds)

English	Persian
subsection	قسمت فرعی
subsections	قسمت فرعی


Search result with all words

subassembly	قسمت فرعی دستگاه
Other Matches

subspecies	قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass	بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass	گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype	بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
butted	ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts	ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt	ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terneplate	ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora	پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
quartersaw	الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne	ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling	حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank	قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone	که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section	رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing	انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
sections	قسمت قسمت کردن برش دادن
section	قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold	یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle	قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled	قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles	حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled	حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles	قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle	حمل کردن قسمت به قسمت
executing agency	قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
stbtitle	عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
public relations officer	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers	رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments	یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment	یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps	قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section	قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
sublease	اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
shuttled	راهپیمائی قسمت به قسمت
throttles	عبور قسمت به قسمت
throttled	عبور قسمت به قسمت
to sell in lots	قسمت قسمت فروختن
throttle	عبور قسمت به قسمت
throttling	عبور قسمت به قسمت
p.p.m	قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle	بمباران قسمت به قسمت
parts per million	قسمت در میلیون قسمت
shuttles	راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles	بمباران قسمت به قسمت
shuttle	راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttled	بمباران قسمت به قسمت
forward overlap	پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
cross refer	از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
succursal	فرعی
derivatives	فرعی
sub dam	سد فرعی
branch lines	خط فرعی
lateral	فرعی
minor	فرعی
second class	فرعی
petty	فرعی
subsidiaries	فرعی
branch line	خط فرعی
accessorial	فرعی
tributaries	فرعی
incidents	فرعی
tributary	فرعی
incident	فرعی
subalterns	فرعی
subaltern	فرعی
subsidiary	فرعی
ancillary	فرعی
min	فرعی
inferior	فرعی
by	فرعی
extrinsic	فرعی
fall-out [side effect]	اثر فرعی
half deck	پل فرعی
derivative	فرعی
byeffect	اثر فرعی
by-effect	اثر فرعی
adverse reaction	اثر فرعی
adjuncts	فرعی
inferiors	فرعی
accessory	فرعی
secondary effect	اثر فرعی
secondary	فرعی
spillover effect	اثر فرعی
adjunct	فرعی
subculture	فرهنگ فرعی
subculture	کشت فرعی
dog leg	شاخه فرعی
rootlet	ریشه فرعی
secondary stress	خستگی فرعی
floor jack	اهرم فرعی
daughter chain	زنجیر فرعی
dixings	ارایشهای فرعی
probative	حقایق فرعی
pseudocarp	میوه فرعی
retort tar	قطران فرعی
bayou	نهرکوچک یا فرعی
overtone	صدای فرعی
sidetracked	جاده فرعی
quadrantal points	جهات فرعی
diverticulum	جاده فرعی
overtones	صدای فرعی
extension telephone	تلفن فرعی
side show	نمایش فرعی
auxiliary activity	فعالیت فرعی
side line occupations	مشاغل فرعی
subsidiary occupations	مشاغل فرعی
extraneous	تصادفی فرعی
annex	شعبه فرعی
side show	موضوع فرعی
sidepiece	چیز فرعی
sideway	فرعی از پهلو
auxiliary switch	کلید فرعی
side effects	اثرات فرعی
side dish	غذاهای فرعی
subdivision	بخش فرعی
second fiddle	شخص فرعی
subdivisions	بخش فرعی
secondary markets	بازارهای فرعی
secondary port	بندر فرعی
secondary stairs	پلکان فرعی
bypath	جاده فرعی
backway	جاده فرعی
avocation	کار فرعی
annexes	شعبه فرعی
by work	کار فرعی
by path	جاده فرعی
byname	اسم فرعی
intercardinal points	جهات فرعی
intercardinal headings	جهات فرعی
byroad	جاده فرعی
subcontract	قرارداد فرعی
subcontracted	قرارداد فرعی
by pass	گذرگاه فرعی
spur track	جاده فرعی
by product	فراورده فرعی
by product material	فراورده فرعی
minor arts	هنرهای فرعی
minor constituent	عنصر فرعی
link road	راه فرعی
minor elements	عناصر فرعی
minor league	لیگ فرعی
lay shaft	میله فرعی
by product	نتیجه فرعی
by way	راه فرعی
by product	محصول فرعی
colonnette	ستون فرعی
by pass	لوله فرعی
incidental effect	اثر فرعی
derived unit	واحد فرعی
secondary unit	واحد فرعی
derived units	واحدهای فرعی
extensions	تلفن فرعی
derived units	احاد فرعی
extension	تلفن فرعی
accessory	لوازم فرعی
accessory	دعوای فرعی
subcultures	کشت فرعی
incidentals	اقلام فرعی
blessed folder	مخزن فرعی
subcontracting	قرارداد فرعی
consequent pole	قطب فرعی
by lane	کوچه فرعی
subcontracts	قرارداد فرعی
bye election	انتخابات فرعی
by election	انتخابات فرعی
bracteole	برگچه فرعی
coproduct	محصول فرعی
cotype	نوعی فرعی
municipal road	راه فرعی
borrowed light	نورگیر فرعی
subcultures	فرهنگ فرعی
bypassed	مسیر فرعی
corollary	نتیجه فرعی
byway	راه فرعی
byways	راه فرعی
subordinate clause	جملهوارهی فرعی
subordinate clauses	جملهوارهی فرعی
walk-on	بازیگر فرعی
DIVERSION	راه فرعی
adjunct	صفت فرعی
adjuncts	صفت فرعی
by-product	محصول فرعی
corollaries	نتیجه فرعی
affluent	رود فرعی
substation	ایستگاه فرعی
substrate	شکل فرعی
sugroup	دسته فرعی
bypasses	مسیر فرعی
tine	شاخ فرعی
bypassing	مسیر فرعی
nervus accessorius	عصب فرعی
token money	پول فرعی
accessory nerve	عصب فرعی
episodes	داستان فرعی
sidetrack	جاده فرعی
episode	داستان فرعی
underplot	داستان فرعی
inset	نقشه فرعی
insets	نقشه فرعی