Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
prelude
قسمت مقدماتی
preludes
قسمت مقدماتی
Other Matches
prolegomenon
مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
butts
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
ecphora
پیش آمدگی
[طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
terneplate
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terne
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
shuttling
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
long bone
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
cross disbursing
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle
قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
حمل کردن قسمت به قسمت
introductive
مقدماتی
preparative
مقدماتی
preludial
مقدماتی
preliminaries
مقدماتی
proforma
مقدماتی
prelusive
مقدماتی
first
مقدماتی
tentative
مقدماتی
precursive
مقدماتی
prolegomenous
مقدماتی
rudimental
مقدماتی
preliminary
مقدماتی
prolegomenary
مقدماتی
elementarily
مقدماتی
prodromal
مقدماتی
prolusory
مقدماتی
elemental
مقدماتی
elementary
مقدماتی
introductory
مقدماتی
preparatory
مقدماتی
public relations officers
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
preliminary expenses
هزینههای مقدماتی
elimination heat
دوره مقدماتی
propaedeutic
تعلیمات مقدماتی
propaedeutic
تحصیلات مقدماتی
preparation
اقدام مقدماتی
preliminary budget
بودجه مقدماتی
preheater
گرمکن مقدماتی
preliminary design
طرح مقدماتی
perlim
دوره مقدماتی
precompression
تراکم مقدماتی
preceding pass
کالیبر مقدماتی
primary
مقدماتی اصلی
primary
ابتدایی مقدماتی
primary
مقدماتی نخستین
responsions
ازمون مقدماتی
rudiment
علوم مقدماتی
preparations
اقدام مقدماتی
elementary item
قلم مقدماتی
prolusion
مقاله مقدماتی
heats
مسابقه مقدماتی
pretest
امتحان مقدماتی
preselector
سلکتور مقدماتی
preselection
انتخاب مقدماتی
preliminary works
کارهای مقدماتی
elementary
مقدماتی پایهای
preparatory response
پاسخ مقدماتی
preparative
کار مقدماتی
heat
مسابقه مقدماتی
preliminary treatment
عملیات مقدماتی
preliminary investigation
بررسی مقدماتی
preliminary negotiations
مذاکرات مقدماتی
elementary gate
دریچه مقدماتی
proforma invoice
سیاهه مقدماتی
introduction to physics
فیزیک مقدماتی
preliminary test
ازمایش مقدماتی
prime color
رنگ مقدماتی
prep
مدرسه مقدماتی
bottom blown converter
مبدل دم مقدماتی
forehearth
کوره مقدماتی
preliminaries
دور مقدماتی
basic
اساسی مقدماتی
basic
مقدماتی اساسی
basics
اساسی مقدماتی
preliminaries
امتحان مقدماتی
basic course
دوره مقدماتی
junior high school
دبیرستان مقدماتی
preliminaries
مقدمات مقدماتی
basic hole
سوراخ مقدماتی
interludes
نگهداری مقدماتی
interlude
نگهداری مقدماتی
basics
مقدماتی اساسی
first aid
کمکهای مقدماتی
basic research
تحقیقات مقدماتی
basic training
اموزش مقدماتی
preliminary
مقدمات مقدماتی
subassembly
مونتاژ مقدماتی
preliminary
امتحان مقدماتی
pilot study
بررسی مقدماتی
pilot injection
تزریق مقدماتی
Travaux preparatoires
کارهای مقدماتی
preliminary
دور مقدماتی
first cut
برش مقدماتی
proem
رساله مقدماتی
fore exercise
تمرین مقدماتی
economizer
کرمکن مقدماتی
detachment
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
basic bessemer steel
فولاد مقدماتی بسمر
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
black pickling
اسید شویی مقدماتی
incipience
وضع مقدماتی ابتدایی
basic machine unit
واحد دستگاه مقدماتی
magnetic biasing
مغناطیس گردانی مقدماتی
basic bessemer converter
مبدل مقدماتی بسمر
pre heat
حرارت دادن مقدماتی
pre load
بار کردن مقدماتی
eliminator
برنه در دور مقدماتی
basic combat training
اموزش رزم مقدماتی
incipincy
وضع مقدماتی ابتدایی
basic bessemer process
فرایند مقدماتی بسمر
supercharge
متراکم کردن مقدماتی
elementary algebra
جبر مقدماتی
[ریاضی]
reconnaissance
بازدید مقدماتی اکتشاف
prolusion
اثر هنری مقدماتی
fundamental
اصولی مقدماتی اساسی
preparatory students
شاگردان تهیه یا مقدماتی
preselect
انتخاب کردن مقدماتی
rudimentary knowledge
دانش مقدماتی یا نخستین
enlisted section
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
protocol
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
literacy
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
protocols
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
preliminary budget forecast
پیش بینی مقدماتی بودجه
junior college
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
basic bessemer pig iron
اهن خام مقدماتی توماس
strategic reconnaissance
بررسی مقدماتی وضع دشمن
pretest
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
basic relay post
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
preparatory
تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
house of delegates
مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
throttled
عبور قسمت به قسمت
throttles
عبور قسمت به قسمت
throttling
عبور قسمت به قسمت
throttle
عبور قسمت به قسمت
to sell in lots
قسمت قسمت فروختن
shuttles
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m
قسمت در یک میلیون قسمت
shuttled
راهپیمائی قسمت به قسمت
parts per million
قسمت در میلیون قسمت
shuttle
بمباران قسمت به قسمت
shuttled
بمباران قسمت به قسمت
shuttles
بمباران قسمت به قسمت
investigate
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
microcontroller
RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
exempt player
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
forward overlap
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
juniorate
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
WordPad
امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
protocol
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocols
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
characters
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
railway division
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
division police petty officer
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
cellular unit
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
premedical
دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
charactristics
مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
first pickling
اسیدشویی مقدماتی اسیدشویی اولیه
basic ration
جیره مقدماتی جیره مبنا
ratios
قسمت
compartmental
قسمت قسمت
instalment
قسمت
departments
قسمت
compartments
قسمت
department
قسمت
division
قسمت
sections
قسمت
compartment
قسمت
piece
قسمت
caboodle
قسمت
Corp
قسمت
dole
قسمت
underfoot
قسمت کف پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com