Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
putting green |
قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد |
putting greens |
قسمت چمن نرم که در اخرهر بخش سوراخ در ان قراردارد |
|
|
Other Matches |
|
away |
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند |
fatter |
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف |
fattest |
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف |
fats |
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف |
fat |
قسمت عریض چمن دور سوراخ گلف |
choke bore |
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد |
ashkenazim |
قراردارد |
line of engagement |
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد |
teethridge |
برجستگی استخوان فک که حفرههای دندانها بر ان قراردارد |
weld bead |
تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد |
cirrocumulus |
قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد |
dielectric heating |
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد |
lightening hole |
سوراخی که در قسمتی ازسازه که کمتر تحت تنش قراردارد برای کاهش وزن ایجادمیشود |
center |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centered |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centred |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centre |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
centers |
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند |
clair-voie |
[پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.] |
to pink out leather |
چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن |
dilly bag |
کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه |
float stone |
سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ |
sights |
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید |
sight |
سوراخ روشنی رسان سوراخ دید |
perforation |
عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ |
fenestration |
چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست |
cancellate |
سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن |
butted |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butt |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
butts |
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف |
scotland yard |
نام کوچهای در لندن که اداره مرکزی شهربانی لندن در ان قراردارد |
foraminate |
ثقبه دار سوراخ سوراخ |
pinker |
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن |
pinkest |
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن |
thirl |
سوراخ سوراخ کردن دریدن |
gruyere cheese |
پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی |
pink |
سوراخ سوراخ کردن یا بریدن |
quartersaw |
الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن |
terneplate |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
terne |
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع |
ecphora |
پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.] |
shuttling |
حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو |
plank |
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری |
long bone |
که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند |
cross disbursing |
انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات |
base section |
رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی |
sections |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
section |
قسمت قسمت کردن برش دادن |
fanfold |
یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد |
shuttles |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttles |
حمل کردن قسمت به قسمت |
executing agency |
قسمت اجراکننده قسمت اجرایی |
shuttled |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttle |
قسمت قسمت حرکت کردن |
shuttled |
حمل کردن قسمت به قسمت |
shuttle |
حمل کردن قسمت به قسمت |
cancellous |
سوراخ سوراخ اسفنجی |
cancellated |
سوراخ سوراخ اسفنجی |
cancellate |
سوراخ سوراخ اسفنجی |
grid |
دریچه سوراخ سوراخ |
riddle |
سوراخ سوراخ کردن |
riddles |
سوراخ سوراخ کردن |
grids |
دریچه سوراخ سوراخ |
swage block |
قالب سوراخ سوراخ |
millepore |
مرجان سوراخ سوراخ |
breaches |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
breached |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
breach |
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن |
public relations officers |
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی |
public relations officer |
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی |
detachment |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
detachments |
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه |
reaganomics |
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود |
enlisted section |
قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد |
army nurse corps |
قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی |
p.p.m |
قسمت در یک میلیون قسمت |
shuttles |
بمباران قسمت به قسمت |
parts per million |
قسمت در میلیون قسمت |
throttle |
عبور قسمت به قسمت |
shuttled |
راهپیمائی قسمت به قسمت |
throttles |
عبور قسمت به قسمت |
to sell in lots |
قسمت قسمت فروختن |
shuttled |
بمباران قسمت به قسمت |
shuttles |
راهپیمائی قسمت به قسمت |
throttling |
عبور قسمت به قسمت |
throttled |
عبور قسمت به قسمت |
shuttle |
راهپیمائی قسمت به قسمت |
shuttle |
بمباران قسمت به قسمت |
forward overlap |
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی |
cross refer |
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن |
railway division |
قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن |
division police petty officer |
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت |
cellular unit |
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا |
skeg |
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی |
skag |
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی |
columbarium |
سوراخ |
pecker |
سوراخ کن |
awl |
سوراخ کن |
holes |
سوراخ |
pitting |
سوراخ سوراخ |
mure |
سوراخ |
taphole |
سوراخ |
looped |
سوراخ |
loops |
سوراخ |
opening |
سوراخ |
peep hole |
سوراخ |
openings |
سوراخ |
pigenhole |
سوراخ |
tapped |
سوراخ |
punctulate |
سوراخ سوراخ |
pinking |
سوراخ |
perforator |
سوراخ کن |
holing |
سوراخ |
cribriform |
سوراخ سوراخ |
tapping |
سوراخ |
edge perforated |
لب سوراخ |
eyelets |
سوراخ |
boreholes |
سوراخ |
piercer |
سوراخ کن |
pertusion |
سوراخ |
spy hole |
سوراخ |
broacher |
سوراخ کن |
loop |
سوراخ |
pumiceous |
سوراخ سوراخ |
tap |
سوراخ |
outages |
سوراخ |
abroach |
سوراخ |
alveolar |
سوراخ سوراخ |
outage |
سوراخ |
overtures |
سوراخ |
overture |
سوراخ |
borehole |
سوراخ |
eyelet |
سوراخ |
punches |
سوراخ کن |
foraminiferous |
سوراخ سوراخ |
waterholes |
سوراخ |
foraminated |
سوراخ سوراخ |
orifice |
سوراخ |
slotting |
سوراخ |
lace |
پر از سوراخ |
laces |
پر از سوراخ |
meshing |
سوراخ |
broach |
سوراخ کن |
broached |
سوراخ کن |
meshes |
سوراخ |
broaches |
سوراخ کن |
broaching |
سوراخ کن |
imperforate |
بی سوراخ |
mesh |
سوراخ |
drill hole |
سوراخ |
punched |
سوراخ کن |
slots |
سوراخ |
fenestra |
سوراخ |
puncturing |
سوراخ |
punctured |
سوراخ |
boring |
سوراخ |
hole |
سوراخ |
holed |
سوراخ |
leaks |
سوراخ |
leaked |
سوراخ |
thirl |
سوراخ |
punctures |
سوراخ |
foramen |
سوراخ |
puncture |
سوراخ |
waterhole |
سوراخ |
perforation |
سوراخ |
punch |
سوراخ کن |
slot |
سوراخ |
leak |
سوراخ |
orifices |
سوراخ |
finger hole |
سوراخ |
imperforable |
سوراخ نشدنی |
slotting |
سوراخ طویل |
slotting |
درج یک شی در سوراخ |
impierceable |
سوراخ نشدنی |
slots |
سوراخ طویل |
slots |
درج یک شی در سوراخ |
diameter of bore |
قطر سوراخ |
hub bore |
سوراخ توپی |
hole circle |
گردی سوراخ |
nostrils |
سوراخ بینی |
formed hole |
سوراخ نیمرخ |
foraminated |
سوراخ دار |
grout hole |
سوراخ تزریق |
foraminate |
سوراخ دار |
foraminate |
سوراخ کردن |
bores |
سوراخ کردن |
f. of the ear |
سوراخ گوش |
feed hole |
سوراخ پیش بر |
nostril |
سوراخ بینی |
drilled grout hole |
سوراخ تزریق |
perforate |
سوراخ کردن |
perforates |
سوراخ کردن |
perforating |
سوراخ کردن |
hammer drill |
سوراخ کن ضربه ای |
anus |
سوراخ کون |
anuses |
سوراخ کون |
borehole |
سوراخ مته |
gonopore |
سوراخ تناسلی |
drill hole |
سوراخ مته |