Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English
Persian
perjure
قسم دروغ خوردن
perjures
قسم دروغ خوردن
perjuring
قسم دروغ خوردن
Search result with all words
forswear
سوگند دروغ خوردن
forswearing
سوگند دروغ خوردن
forswears
سوگند دروغ خوردن
perjure
سوگند دروغ خوردن
perjures
سوگند دروغ خوردن
perjuring
سوگند دروغ خوردن
manswear
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
سوگند دروغ خوردن
to forswear oneself
سوگند دروغ خوردن
Other Matches
perjurer
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fib
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbed
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbing
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury
قسم دروغ گواهی دروغ
swag
تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
to play a good knife and fork
ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
tripped
لغزش خوردن سکندری خوردن
trips
لغزش خوردن سکندری خوردن
trip
لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles
غلت خوردن معلق خوردن
tumble
غلت خوردن معلق خوردن
tumbled
غلت خوردن معلق خوردن
grog
دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
to drink wine
می خوردن شراب خوردن
fable
دروغ
calumnies
دروغ
lie
دروغ
lied
دروغ
fables
دروغ
fibbing
دروغ
calumny
دروغ
fib
دروغ
falsehoods
دروغ
lies
دروغ
falsehood
دروغ
fibbed
دروغ
falsity
دروغ
equivocation
دروغ
fibster
دروغ گو
false
دروغ
fibs
دروغ
perjurious
دروغ
untrue
دروغ
false accusation
دروغ
pseudologia fantastica
دروغ پردازی
pseudology
دروغ گویی
whiff
دروغ گفتن
to spin yarns
دروغ ساختن
fiction
وهم دروغ
fictions
وهم دروغ
taradiddle
دروغ کوچک
tarradiddle
دروغ کوچک
they suspect him of lying
دروغ باومیبرند
thumper
دروغ شاخدار
to invent stories
دروغ ساختن
falsely
بطور دروغ
weasel
دروغ گفتن
lay to
دروغ گفتن
leasing
دروغ گویی
bunged
ساقی دروغ
falsehoods
سخن دروغ
swearword
قسم دروغ
ruise
اخبار دروغ
lie detector
دروغ سنج
bungs
ساقی دروغ
bunging
ساقی دروغ
falsehood
سخن دروغ
bung
ساقی دروغ
weasels
دروغ گفتن
pathometer
دروغ سنج
belying
دروغ گفتن
it proved false
دروغ درامد
disinformation
دروغ پراکنی
it proved false
دروغ بود
fairy tale
دروغ شگفتانگیز
fairy tale
دروغ شاخدار
fairy tales
دروغ شگفتانگیز
fairy tales
دروغ شاخدار
jack o' lantern
دروغ نور
false oath
سوگند دروغ
false oath
قسم دروغ
belies
دروغ گفتن
belied
دروغ گفتن
belie
دروغ گفتن
to tell a lie
دروغ گفتن
to lie in one's throat
دروغ شاخدارگفتن
in reproof of lying
درنکوهش دروغ
fictitiousness
بخودبستگی دروغ
falseness
دروغ بودن
jactation
دعوی دروغ
jactitation
دعوی دروغ
white lie
دروغ سفید
prevaricating
دروغ گفتن
prevaricates
دروغ گفتن
A pack of lies .
یک مشت دروغ
prevaricated
دروغ گفتن
prevaricate
دروغ گفتن
equivocating
دروغ گفتن
equivocates
دروغ گفتن
equivocated
دروغ گفتن
equivocate
دروغ گفتن
white lies
دروغ سفید
gab
دروغ گفتن
A transparent (blatant)lie.
دروغ شاخدار
lied
:دروغ گفتن
to give the lie to
دروغ در اوردن
lies
:دروغ گفتن
to forge a lie
دروغ بافتن
white lies
دروغ مصلحتآمیز
lie
دروغ گفتن
white lie
دروغ مصلحت آمیز
travellers tell fine tales
جهاندیده بسیارگوید دروغ
to lie like a gasmeter
دروغ بزرگ گفتن
perjure
گواهی دروغ دادن
perjure
شهادت دروغ دادن
perjures
گواهی دروغ دادن
perjures
شهادت دروغ دادن
perjuring
گواهی دروغ دادن
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
perjuring
شهادت دروغ دادن
fabulously
بشکل افسانه یا دروغ
he scorns to lie
از دروغ گفتن عاردارد
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
whiff
دروغ در چیزی گفتن
falsism
سخن دروغ و بی مزه
bouncer
دروغ بزرگ وفاحش
bouncers
دروغ بزرگ وفاحش
he lied to me
بمن دروغ گفت
it sounds false
دروغ بنظر میرسد
lie detector
دستگاه کشف دروغ
to persuade oneself
به خود دروغ گفتن
he tipped me the traveller
دروغ بمن گفت
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
plumper
دروغ صرف سقوط
plumper
فربه کننده دروغ محض
trump up
دروغ بافتن تهمت زدن
forsworn
سوگند دروغ یاد کرده
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
he lied to my face
توی چشم من دروغ گفت
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
perjured
نقص عهد کرده دروغ
She is a habitual liar.
روی عادت دروغ می گوید
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
jactitation of marriage
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
it seems to me he is lying
بنظرم میرسد دروغ میگوید
to scruple lying
از دروغ گفتن بیم داشتن
one or other of you lies
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
thumper
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
i would sooner die than lie
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
only death does not tell lies
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
perjurer
کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
perjured
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
now this man was lying
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
suborn
به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
knight of the post
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
fraud
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
all folls day
روز دروغ وشوخی مثل روز سیزدهم نوروز
hitting
خوردن
corroded
خوردن
corrode
خوردن
To be crossed out ( eliminated , omitted ) .
خط خوردن
butted
خوردن
budged
جم خوردن
stirred
جم خوردن
corrodes
خوردن
budge
جم خوردن
trundling
غل خوردن
stirs
جم خوردن
stirrings
جم خوردن
eats
خوردن
slid
سر خوردن
hurtle
خوردن
butts
خوردن
to go with
خوردن به
to drink water
اب خوردن
knock against
خوردن به
corroding
خوردن
to eat into
خوردن
grub
خوردن
stir
جم خوردن
hit
خوردن
eroded
خوردن
trundled
غل خوردن
trundle
غل خوردن
gliding
سر خوردن
eating
خوردن
eroding
خوردن
abut
خوردن
abuts
خوردن
erodes
خوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com