English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
No harm meant! قصد اهانت ندارم!
No offence! قصد اهانت ندارم!
Other Matches
i have no knowledge of it هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance در یاد ندارم بخاطر ندارم
i have nothing ندارم
despite اهانت
disdaining اهانت
contumely اهانت
disdained اهانت
scorn اهانت
insolence اهانت
contempt اهانت
impertinence اهانت
misprize اهانت
disdains اهانت
scorned اهانت
scorns اهانت
disdain اهانت
scorning اهانت
impertinency اهانت
I am dead broke . I am penniless. یک غاز هم ندارم
Are there any letters for me? من نامه ای ندارم؟
Are there any messages for me? من پیغامی ندارم؟
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
i dont meant it مقصودی ندارم
i am not a with him با او اشنایی ندارم
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
i am not in حالش را ندارم
i have no objection to that به ان اعتراضی ندارم
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
i cannot bear him حوصله او را ندارم
scorn اهانت کردن
flouting اهانت کردن
to badmouth اهانت زدن
baffled پریشانی اهانت
flouted اهانت کردن
flout اهانت کردن
baffles پریشانی اهانت
offense اهانت توهین
disrespect بی حرمتی اهانت
baffling پریشانی اهانت
baffle پریشانی اهانت
scorns اهانت کردن
scorning اهانت کردن
scorned اهانت کردن
contemptuous اهانت امیز
flouts اهانت کردن
scornful اهانت امیز
sniffy اهانت امیز
asperse اهانت وارداوردن
contempt og court اهانت به دادگاه
contumelious اهانت کننده
offenses اهانت توهین
disdianful اهانت امیز
floutingly ازروی اهانت
hubristic اهانت امیز
disdainful اهانت اور
offence اهانت توهین
humiliatory اهانت امیز
treat with insolence اهانت کردن به
I cant do any crystal – gazing . علم غیب که ندارم
I have nothing to do with him . با اوسر وکاری ندارم
I have nothing to do with politics. کاری به سیاست ندارم
I have nothing against you . با شما مخالفتی ندارم
I am sore at her. Iam bitter about her. ازاودل خوشی ندارم
I am not in the mood. حال وحوصله ندارم
I don't like this. من این را دوست ندارم.
I'm not worth it. من ارزش اونو ندارم.
I'm fine with it. <idiom> من باهاش مشکلی ندارم.
I'm up to my ears <idiom> فرصت سر خاراندن ندارم
My pain has gone. دیگر درد ندارم.
I have no small change. من پول خرد ندارم.
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
i have no work today امروز کاری ندارم
i reck not of danger من باکی از خطر ندارم
i do not have the courage جرات انرا ندارم
i do not feel like working کار کردن ندارم
i am reluctant to go میل ندارم بروم
i am out of p with it دیگرحوصله انرا ندارم
offensively بطور اهانت امیز
offensiveness اهانت امیزی بدی
hubristic مغرورانه اهانت کننده
injuriously بطور اهانت امیز
sniffish بطور اهانت امیز
offensives اهانت امیز تهاجمی
offensive اهانت امیز تهاجمی
That is fine by me if you agree. اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I dislike dull colors . رنگهای مات را دوست ندارم
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
i have nothing else هیچ چیز دیگر ندارم
I don't have it in my power to help you. من توانایی کمک به شما را ندارم.
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
I dont wish ( want ) to malign anyone . میل ندارم بد کسی را بگویم
I have nothing more to say . دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I have lost my interest in football . دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
She is not concerned with all that . با این کارها کاری ندارم
I am minding my own business. کاری بکار کسی ندارم
I cant take (stand) it any longer. بیش از این تاب ندارم
I havent heard of her for a long time. مدتها است از او خبری ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday . شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I have no doubt that you wI'll succeed. تردیدی ندارم که موفق می شوید
i cannot a to buy that استطاعت خرید انرا ندارم
contempt [criminal offence] اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
It is of no interest to me at all. من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I have no claim to this house. نسبت به این خانه ادعایی ندارم
You must be joking (kidding). شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
ido not feel my legs نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
smear word عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
scoffs اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
Things can't remain this way. <idiom> این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
contumeliously ازروی اهانت یابی حرمتی مغرورانه
That's a bit much! <idiom> این اهانت است ! [اصطلاح روزمره]
to look at somebody with contempt به کسی با اهانت [تحقیر آمیز] نگاه کردن
I don't socialize much these days. این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
I dont mean to intrude . قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
inviolability مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
contempt در CLممکن است این جرم به وسیله جریمه یا زندان یا هردو کیفر داده شود اهانت
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
i take no interest in that هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
flouting استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouted استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouts استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flout استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
I am running out of money . پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I simply cant concentrate. حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
humiliate تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliated تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliates تحقیر کردن اهانت کردن به
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com