Total search result: 117 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
negligence |
قصور کوتاهی |
|
|
Search result with all words |
|
failure |
کوتاهی قصور |
failures |
کوتاهی قصور |
Other Matches |
|
cunctation |
قصور |
shortcoming |
قصور |
neglects |
قصور |
neglecting |
قصور |
neglected |
قصور |
debts |
قصور |
failings |
قصور |
failing |
قصور |
delinquency |
قصور |
neglect |
قصور |
shortcomings |
قصور |
non feasnce |
قصور |
debt |
قصور |
negligence |
قصور |
defult |
قصور |
laches |
قصور |
failures |
قصور |
failure |
قصور |
pretermission |
قصور |
default |
قصور |
defaulting |
قصور |
defaults |
قصور |
defaulted |
قصور |
failed |
قصور کردن |
fail |
قصور کردن |
fails |
قصور کردن |
fail |
رد شدن قصور ورزیدن |
nonfeasance |
قصور در انجام امری |
fails |
رد شدن قصور ورزیدن |
failed |
رد شدن قصور ورزیدن |
default |
عدم پرداخت قصور کردن |
defaulted |
عدم پرداخت قصور کردن |
defaults |
عدم پرداخت قصور کردن |
defaulting |
عدم پرداخت قصور کردن |
lose face <idiom> |
به خاطراشتباه ،با قصور خجالت زده بودن |
deferred maintenance |
قصور و تاخیر در تعمیرماشین الات و غیره |
transience |
کوتاهی |
brachylogy |
کوتاهی |
abridgement |
کوتاهی |
concise ness |
کوتاهی |
succinctness |
کوتاهی |
transience or cy |
کوتاهی |
dwarfishness |
کوتاهی |
brevity |
کوتاهی |
delinquency |
کوتاهی |
defaulting |
کوتاهی |
shortness |
کوتاهی |
defaults |
کوتاهی |
defaulted |
کوتاهی |
default |
کوتاهی |
non feasnce |
کوتاهی |
lowness |
کوتاهی |
compendium |
مختصر کوتاهی |
non feasor |
کوتاهی کننده |
shorrcomer |
کوتاهی کننده |
defult |
کوتاهی ورزیدن |
failing |
درصورت کوتاهی از |
failings |
درصورت کوتاهی از |
compend |
کوتاهی اختصار |
he did his level best |
کوتاهی نکرد |
in a short time |
در یک مدت کوتاهی |
defaulter |
کوتاهی کننده |
defaulters |
کوتاهی کننده |
for a short time |
بری مدت کوتاهی |
curtness |
کوتاهی وتندی سخن |
skateboards |
وسیله کوتاهی با 4 قرقره |
skateboard |
وسیله کوتاهی با 4 قرقره |
impulses |
پالسی که زمان کوتاهی می ماند |
hard hack |
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید |
impulse |
پالسی که زمان کوتاهی می ماند |
to be in d. |
کوتاهی درانجام وفیفه کردن |
to go for a spin |
با خودرو گردش کوتاهی کردن |
initial |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
impulsive |
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند |
I have a short trip ahead. |
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم |
trunk hose |
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده |
initialed |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
i will do my possible |
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد |
initials |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
initialing |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
initialled |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
to step out |
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن |
initialling |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
transients |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
trundle bed |
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد |
transient |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
to pause |
[برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن |
led line |
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند |
interspinalis |
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د |
knickers |
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد |
Gothic Revival |
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.] |
gradine |
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.] |
laniard |
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود |
local area network |
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند. |
transient |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
herdic |
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند |
loader |
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد |
transients |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
cards |
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند |
short timer |
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند |
card |
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند |
allocation |
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند |
allocations |
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند |
acrostic |
جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده |
breach of trust |
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد |
flash card |
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد |
barnstormed |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorming |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorms |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorm |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
the quantity of a vowel |
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت |
splash screen |
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود |
truckle bed |
تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد |
loader |
تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند |