English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
English Persian
obverse قضیه تالی
Other Matches
subordinate coajunction حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
consequent تالی
similar تالی
following تالی
second تالی
seconds تالی
seconding تالی
seconded تالی
lower court محکمه تالی
lower courts محاکم تالی
modus tollens نفی تالی [ریاضی]
denying the consequent نفی تالی [منطق] [ریاضی]
modus tollendo tollens نفی تالی [منطق] [ریاضی]
mandamus حکم دادگاه عالی بدادگاه تالی
procedendo حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
theorems قضیه
propositions قضیه
proposition قضیه
propositioned قضیه
propositioning قضیه
theorem قضیه
thesis قضیه
case قضیه
clause قضیه
cages قضیه
cases قضیه
theses قضیه
clauses قضیه
cage قضیه
axiom قضیه
axioms قضیه
premiss قضیه
h theorem of boltzmann قضیه H بولتزمن
central limit theorem قضیه حد مرکزی
euler's theorem قضیه اویلر
duality theorem قضیه دوگانگی
expansion theorem قضیه بسطی
euler theorem قضیه اولر
poniard asinorum قضیه حماریه
poniard asinorum قضیه خرفهم
principal clause قضیه اصلی
pythagorean proposition قضیه عروس
rearrangement theorem قضیه نوارایی
slutsky theorem قضیه اسلاتسکی
syllogism قضیه منطقی
variation theorem قضیه تغییر
point of honour قضیه شرف
orthogonality theorem قضیه تعامد
virial theorem قضیه ویریال
boltzmann h threrem قضیه H بولتزمن
binomial theorem قضیه دو جملهای
test case قضیه در ازمایش
mattering امر قضیه
mattered امر قضیه
clause جزء قضیه
matter امر قضیه
clauses جزء قضیه
opposite عکس قضیه
test cases قضیه در ازمایش
opposites عکس قضیه
matters امر قضیه
bernoulli theorem قضیه برنولی
asses bridge قضیه حماریه
bayes'theorem قضیه بیس
In this matter در این بابت [قضیه]
res judicata قضیه محکوم بها
How did it turn out? [قضیه] چطور تمام شد؟
superaltern قضیه کلی مورداستدلال
theses رساله دکتری قضیه
thesis رساله دکتری قضیه
worst-case scenario بدترین شکل قضیه
f.clause قضیه که با in order thatاغازگرد د
addition theorem قضیه جمع پذیری
Pythagorean theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
adjudicated case قضیه محکوم بها
Pythagoras' theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
clausius virial theorem قضیه ویریال کلازیوس
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
jahn teller theorem قضیه یان- تلر
majorpremise کبرای قضیه منطقی
non restrictive clause قضیه غیر تحدیدی
worst case scenario بدترین شکل قضیه
hypotheses قضیه فرضی نهشته
hypothesis قضیه فرضی نهشته
well-ordering theorem قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
prime number theorem قضیه اعداد اول [ریاضی]
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
premise قضیه ثابت یا اثبات شده
premisses قضیه ثابت یا اثبات شده
issue مسئله قضیه تحویل جنس
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
issues مسئله قضیه تحویل جنس
premised قضیه ثابت یا اثبات شده
issued مسئله قضیه تحویل جنس
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
autre fois acquit قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
adoption مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
prosyllogism قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
questions موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
question موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
coordinate conjunction حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
rogatory احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
What is going on here? اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره]
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
universal قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
slutsky theorem براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com