English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
universal قضیه کلی یا عمومی قاعده کلی
Other Matches
pact قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pacts قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
subordinate coajunction حرف عطفی که قضیه تاریخ را به قضیه اصلی می پیوندد
compound complex دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
corkscrew rule قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
phraseologically ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
case قضیه
theorems قضیه
clauses قضیه
propositioned قضیه
axiom قضیه
cage قضیه
cages قضیه
theorem قضیه
cases قضیه
premiss قضیه
propositions قضیه
propositioning قضیه
proposition قضیه
theses قضیه
axioms قضیه
clause قضیه
thesis قضیه
variation theorem قضیه تغییر
obverse قضیه تالی
orthogonality theorem قضیه تعامد
point of honour قضیه شرف
poniard asinorum قضیه حماریه
virial theorem قضیه ویریال
euler's theorem قضیه اویلر
expansion theorem قضیه بسطی
duality theorem قضیه دوگانگی
rearrangement theorem قضیه نوارایی
euler theorem قضیه اولر
pythagorean proposition قضیه عروس
poniard asinorum قضیه خرفهم
principal clause قضیه اصلی
test case قضیه در ازمایش
test cases قضیه در ازمایش
bernoulli theorem قضیه برنولی
slutsky theorem قضیه اسلاتسکی
asses bridge قضیه حماریه
opposite عکس قضیه
opposites عکس قضیه
matters امر قضیه
mattering امر قضیه
mattered امر قضیه
matter امر قضیه
clause جزء قضیه
central limit theorem قضیه حد مرکزی
h theorem of boltzmann قضیه H بولتزمن
clauses جزء قضیه
boltzmann h threrem قضیه H بولتزمن
binomial theorem قضیه دو جملهای
syllogism قضیه منطقی
bayes'theorem قضیه بیس
superaltern قضیه کلی مورداستدلال
res judicata قضیه محکوم بها
thesis رساله دکتری قضیه
theses رساله دکتری قضیه
non restrictive clause قضیه غیر تحدیدی
f.clause قضیه که با in order thatاغازگرد د
clausius virial theorem قضیه ویریال کلازیوس
worst-case scenario بدترین شکل قضیه
How did it turn out? [قضیه] چطور تمام شد؟
hypotheses قضیه فرضی نهشته
worst case scenario بدترین شکل قضیه
addition theorem قضیه جمع پذیری
balanced budget theorem قضیه بودجه متوازن
In this matter در این بابت [قضیه]
majorpremise کبرای قضیه منطقی
jahn teller theorem قضیه یان- تلر
Pythagoras' theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
Pythagorean theorem قضیه فیثاغورس [ریاضی]
hypothesis قضیه فرضی نهشته
adjudicated case قضیه محکوم بها
rule قاعده
desultory بی قاعده
principle قاعده
informal بی قاعده
canon قاعده
production rule قاعده
immethodical بی قاعده
nisi قاعده
regularity قاعده
regularities قاعده
law قاعده
laws قاعده
frame قاعده
regulation قاعده
formula قاعده
canons قاعده
prior possession قاعده ید
formulas قاعده
looser بی قاعده
loose بی قاعده
norms قاعده
norm قاعده
ruleless بی قاعده
loosest بی قاعده
regular با قاعده
regulars با قاعده
formulae قاعده
irregular بی قاعده
premise قضیه ثابت یا اثبات شده
premised قضیه ثابت یا اثبات شده
axiom قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
prime number theorem قضیه اعداد اول [ریاضی]
axioms قضیه حقیقی حقیقت متعارفه
premisses قضیه ثابت یا اثبات شده
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
autre fois acquit قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
to have no say [in that matter] پاسخگو نبودن [در این قضیه]
issues مسئله قضیه تحویل جنس
well-ordering theorem قضیه خوش ترتیبی [ریاضی]
issued مسئله قضیه تحویل جنس
issue مسئله قضیه تحویل جنس
expansion rule قاعده بسط
cram's rule قاعده کرام
markovnikoff's rule قاعده مارکونیکوف
golden rules قاعده زرین
golden rule قاعده زرین
nitrogen rule قاعده نیتروژن
periods قاعده زنان
period قاعده زنان
octet rule قاعده هشتایی
kundt's rule قاعده کونت
bredt's rule قاعده برت
formulism قاعده فرمول)
heterography املای بی قاعده
theorem قاعده نکره
hofmann's rule قاعده هوفمان
huckel's rule قاعده هوکل
theorems قاعده نکره
formulation قاعده سازی
maxim قاعده کلی
equities قاعده انصاف
rule of thumb قاعده سر انگشتی
rambunctious بی قانون و قاعده
equity قاعده انصاف
saytzeff's rule قاعده زایتسف
formulae قاعده رمزی
sequence rule قاعده توالی
regulater قاعده گذاشتن
snaggletooth دندان بی قاعده
formulas قاعده رمزی
precepts قاعده اخلاقی
precept قاعده اخلاقی
irregular خلاف قاعده
anomalous خلاف قاعده
stare decisis قاعده سابقه
system قاعده رویه
abnonmally بر خلاف قاعده
menstruating قاعده شونده
phase rule قاعده فاز
absolute legal قاعده تسلیط
anomalies خلاف قاعده
anomaly خلاف قاعده
trapezoidal rule قاعده ذوزنقهای
theorematic مبنی بر قاعده
menstrual وابسته به قاعده گی
systems قاعده رویه
maxims قاعده کلی
rule governed قاعده مند
formula قاعده رمزی
That's another story. این داستان [قضیه] دیگری است.
adoption مربوط به قضیه پسر خواندگی عیسی
It is quite a hypothetical case . این یک قضیه کاملا" فرضی است
chain rule قاعده زنجیری [ریاضی]
base of a triangle قاعده [مثلثی] [ریاضی]
L'Hôpital's rule قاعده هوپیتال [ریاضی]
infringement نقض قانون یا قاعده
arithmetically منطق قاعده حساب
principle قاعده کلی مرام
methodically از روی اسلوب با قاعده
infringements نقض قانون یا قاعده
desultorily بدون قاعده پرت
rule of three قاعده اربعه متناسبه
formularize تحت قاعده در اوردن
geodetically موافق قاعده پیمایش
axioms بدیهیات قاعده کلی
axiom بدیهیات قاعده کلی
right hand rule قاعده راست گرد
heterotaxis ترتیب خلاف قاعده
norm قاعده ماخذ قانونی
fermi statistics قاعده اماری فرمی
code قانون قاعده مقرر
heterotaxy ترتیب خلاف قاعده
equation of payments قاعده پیدا کردن
systematic قاعده دار با همست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com