Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English
Persian
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacted
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacts
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
Other Matches
contacts
محل اتصال تماس گرفتن
contact
محل اتصال تماس گرفتن
contacting
محل اتصال تماس گرفتن
contacted
محل اتصال تماس گرفتن
switch contact
کنتاکت اتصال
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edges
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edges
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
male connector
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
contacting
کنتاکت
contact piece
کنتاکت
contact
کنتاکت
contacts
کنتاکت
contactor
کنتاکت گر
contacted
کنتاکت
magnetic contactor
کنتاکت گر
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
relay contact
کنتاکت رله
intermediate contact
کنتاکت واسطه
intermediate contact
کنتاکت میانی
plug contact
کنتاکت دوشاخه
point contact
کنتاکت نقطهای
multiple contact
دسته کنتاکت
interrupter contact
کنتاکت قطع
main contact
کنتاکت اصلی
roller contact
کنتاکت غلتکی
plug connection
کنتاکت پریز
protective contact
کنتاکت محافظ
self cleaning contact
کنتاکت خودشوی
mercurial contact
کنتاکت جیوهای
multiple contact
کنتاکت دستهای
sliding contact
کنتاکت لغزان
sliding contact
کنتاکت لغزشی
third rail
ریل کنتاکت
electric contact
کنتاکت الکتریکی
wiping contact
کنتاکت لغزان
contact rail
ریل کنتاکت
contact points
نوکهای کنتاکت
carbon contact
کنتاکت کربنی
collective contact
کنتاکت جامع
contact sparking
جرقه کنتاکت
breake contact
کنتاکت ساکن
impluse contact
کنتاکت ضربهای
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
spring contact
کنتاکت فنری
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patches
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patch
کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP
پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fibre
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres
نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
contact voltage regulator
نافم ولتاژ با کنتاکت
change over contact
کنتاکت تغییر دهنده
ignition by contact breaking
احتراق با قطع کنتاکت
contacts
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings
سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
linkages
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkage
مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels
اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar
بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
RJ connector
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads
قطب اتصال سیم اتصال
lead
قطب اتصال سیم اتصال
terminal
محل اتصال پیچ اتصال
terminals
محل اتصال پیچ اتصال
slip road
سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection
اتصال کاسکاد اتصال پلهای
ramp
سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps
سینه کش اتصال فراز اتصال
T connector
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
contact line
خط تماس
contacted
تماس
contact
تماس
contacting
تماس
contingence
تماس
line of contact
خط تماس
taction
تماس
tangency
تماس
contacts
تماس
impacts
تماس
impact
تماس
impinging
تماس
tangents
تماس
ding
تماس
tangent
تماس
subscriber's line
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
contact pressure
فشار تماس
contact patrol
گشتی تماس
contact surface
سطح تماس
to be in rapport
تماس داشتن
contact party
گروه تماس
contact point
قطب تماس
to be in contact
تماس داشتن
contact lost
تماس قطع شد
contact ratio
نسبت تماس
point contact
تماس نقطهای
communicator
شخص در تماس
corps a corps
تماس بدنی
contact area
سطح تماس
to bring into contact
تماس دادن
point of contact
نقطه تماس
finishes
تماس انتهایی
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
finish
تماس انتهایی
contiguity
برخورد تماس
line to line fault
تماس خطوط
shock hazard
خطر تماس
movement to contact
حرکت به تماس
contact angle
زاویه تماس
zone of contact
ناحیه تماس
contact area
منطقه تماس
contact diameter
قطر تماس
skim
تماس اندک
area contact
سطح تماس
skimmed
تماس اندک
going on
نزدیکی تماس
tuch
تماس دادن با
contact flange
فلانژ تماس
angle of contact
زاویه تماس
interactional points
نقاط تماس
skims
تماس اندک
galvanism
تماس برق بابدن
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
grazing point
نقطه تماس با مانع
touch panel
صفحه حساس به تماس
contact
تماس یافتن تماسی
contacting
تماس یافتن تماسی
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
tuch
سر زدن تماس داشتن
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
synapse
محل تماس دوعصب
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
contacted
تماس یافتن تماسی
contacts
تماس یافتن تماسی
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
break off
قطع تماس با دشمن
contact report
گزارش اخذ تماس
contact behavior
رفتار تماس جویانه
contact backlash
دنده کور تماس
contact fire
انفجار در اثر تماس
osculation
تماس اشتراک صفات
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
phones
پاسخ به تماس در تلفن
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
phone
پاسخ به تماس در تلفن
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
flat
تماس دو لبه اسکیت
flattest
تماس دو لبه اسکیت
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
contact print
چاپ به طریقه تماس
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
ground
تماس دادن توپ با زمین
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
faded
تماس باهدف از بین رفت
whoosh
صدای تماس جسم سریع با هوا
touch
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
whooshing
صدای تماس جسم سریع با هوا
lose track of
<idiom>
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com