Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
English
Persian
stormbound
قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
Other Matches
storms
توفان
squalls
توفان
tornado
توفان
tornadoes
توفان
tornados
توفان
stour
توفان
windstorm
توفان
storm
توفان
stormed
توفان
storming
توفان
squall
توفان
hurricanes
توفان
tempests
توفان
tempest
توفان
typhoons
توفان
typhoon
توفان
hurricane
توفان
snow goggles
عینک توفان
stormy petrel
مرغان توفان
thunderstorm
توفان تندری
thunderstorms
توفان تندری
stormpetrel
مرغان توفان
stormbound
گرفتار توفان
storm trooper
گروه توفان
pawn storm
توفان پیادهای شطرنج
tempests
توفان ایجاد کردن
typhoon
توفان همراه با باران
plain gypsum lath
[توفان سنگ و گچ مسطح]
southeaster
توفان جنوب شرقی
tempest
توفان ایجاد کردن
typhoons
توفان همراه با باران
thunderstorms
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorm
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
southwester
توفان یا تندباد جنوب غربی
typhoon
توفان سخت دریای چین گردباد
typhoons
توفان سخت دریای چین گردباد
psychomancy
رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus
رابطه رابطه داخلی
I am
[have]
finished with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you.
رابطه بین من و تو تمام شد!
[رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
relevance
رابطه
relation
رابطه
connexions
رابطه
connection
رابطه
relevancy
رابطه
contingence
رابطه
correlation
رابطه
relationship
رابطه
respects
رابطه
respect
رابطه
relationships
رابطه
equation
رابطه
linkages
رابطه
bond
رابطه
equations
رابطه
linkage
رابطه
mil relation
رابطه میلیم
preattunement
هم آهنگی
[رابطه ای]
flow formula
رابطه جریان
mutual relationship
رابطه متقابل
negative relation
رابطه منفی
functional relation
رابطه تابعی
mil relation
رابطه میلیمی
interrelation
رابطه متقابل
mil formula
رابطه میلیمی
linear relationship
رابطه خطی
functional relationship
رابطه تابعی
incommunicable
بدون رابطه
lead lag relation
رابطه سبقت
negative relation
رابطه معکوس
positive relation
رابطه مستقیم
preattunement
وفق
[رابطه ای]
preattunement
هم کوکی
[رابطه ای]
symbiotic relation
رابطه همزیستی
relationship
رابطه
[ریاضی]
sonship
رابطه فرزندی
relations of production
رابطه تولید
relation learning
رابطه اموزی
privity of contract
رابطه متعاقدین
positive relation
رابطه مثبت
terms of trade
رابطه مبادله
liaises
رابطه داشتن
arithmetic relation
رابطه حسابی
interrelationships
رابطه متقابل
binary relation
رابطه دوتایی
interrelationship
رابطه متقابل
bode's relation
رابطه بود
cash nexus
رابطه نقدی
causal link
رابطه سببیت
liaisons
بستگی رابطه
liaisons
رابطه نامشروع
lesbianism
رابطه جنسی زن با زن
correlation
ضریب رابطه
correspond
رابطه داشتن
liaise
رابطه داشتن
liaising
رابطه داشتن
trade-off
رابطه جایگزینی
liaised
رابطه داشتن
trade-offs
رابطه جایگزینی
transitive
رابطه مجازی
transitive
رابطه غیرمستقیم
corresponds
رابطه داشتن
trade off
رابطه جایگزینی
corresponded
رابطه داشتن
causal relationship
رابطه علی
liaison
رابطه نامشروع
de broglie relation
رابطه دوبروی
contractual relationship
رابطه قراردادی
ties
رابطه برابری
liaison
بستگی رابطه
equivalence relation
رابطه هم ارزی
monotonic relation
رابطه همسو
relation
رابطه نسبت
definitional equation
رابطه تعریفی
commutation relation
رابطه جابجایی
tie
رابطه برابری
fiduciary relationship
رابطه امانی
input output relation
رابطه ورودی- خروجی
to make a connection
رابطه ای برقرار کردن
wealth saving relationship
رابطه ثروت و پس انداز
disconnection
قطع نداشتن رابطه
break away
قطع رابطه کردن
recurrence relation
[RR]
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
difference equation
رابطه بازگشتی
[ریاضی]
cohering
رابطه خویشی داشتن
coheres
رابطه خویشی داشتن
mass energy relation
رابطه جرم و انرژی
cohere
رابطه خویشی داشتن
parent child relationship
رابطه پدر و پسر
denouncement
اعلان قطع رابطه
price system
نسبت و رابطه قیمتها با هم
cause and effect relationship
رابطه علت و معلولی
This does not apply to . . .
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
oral intercourse
رابطه جنسی دهانی
cohered
رابطه خویشی داشتن
stress strain relation
رابطه تنش- کرنش
intimacy
رابطه نامشروع جنسی
cohabit
رابطه جنسی داشتن
cohabited
رابطه جنسی داشتن
cohabiting
رابطه جنسی داشتن
cohabits
رابطه جنسی داشتن
sexual intercourse
رابطه جنسی مجامعت
absolute address
محل یک شی در رابطه با مبدا
habits
روش طرز رشد رابطه
habit
روش طرز رشد رابطه
causality
رابطه بین علت ومعلول
to discontinue relations
[with somone]
رابطه قطع کردن
[با کسی]
to correspond with
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
filiation
نسل رابطه پدر و فرزندی
causal nexus
رابطه میان علت و معلول
thermoelectric
وابسته به رابطه برق وحرارت
fisher equation
این رابطه عبارت است از :
mil rule
قانون مربوط به رابطه میلیمی
creation of contractual tie
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
average marginal relationship
رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
divisibility relation
رابطه بخش پذیری
[ریاضی]
to be together with somebody
با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
neutral technology
تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
trade off between inflation and
رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
intercommunication
رابطه یا مخابره بین چند مرکز
faulty connection
رابطه اشتباه
[الکترونیک مهندسی برق]
to have connections
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
to pull strings
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
aerodynamic shape
شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
sugar daddies
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy
مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
to make friends
[to make connections]
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
subcontrariety
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
compatible
زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
hypotaxis
رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
fornication
رابطه جنسی
[قبل از]
بیرون از ازدواج
[دین]
[حقوق]
to make
[commit]
a faux pas
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
I give the programme zero
[nought]
out of ten for reality.
من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
geocoding
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
phenology
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
to pick up somebody
[to find sexual partners]
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
pareto distribution
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism
سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve
شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis
بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion
رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
immanentism
نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
uberrima fides
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link
رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve
منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key
[کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law
براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com