Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 82 (7 milliseconds)
English	Persian
transmutable	قلب ماهیت یافتنی
transmutative	قلب ماهیت یافتنی
Other Matches
detectable	یافتنی
acquirable	یافتنی
makable <adj.>	دست یافتنی
stretchable	بسط یافتنی
salvable	نجات یافتنی
retrievable	باز یافتنی
get table	دست یافتنی
depletable	تقلیل یافتنی
achievable	دست یافتنی
terminable	پایان یافتنی
achievable <adj.>	دست یافتنی
doable <adj.>	دست یافتنی
workable <adj.>	دست یافتنی
executable <adj.>	دست یافتنی
accessible	دست یافتنی
practicable <adj.>	دست یافتنی
possible [doable, feasible] <adj.>	دست یافتنی
manageable <adj.>	دست یافتنی
contrivable <adj.>	دست یافتنی
feasible <adj.>	دست یافتنی
makable [spv. makeable] <adj.>	دست یافتنی
makeable <adj.>	دست یافتنی
traceable	جستجو کردنی یافتنی
protractile	بسط وتوسعه یافتنی
get at able	یافتنی پیدا کردنی
getatable	قابل دسترس توفیق یافتنی
superable	تفوق یافتنی فائق شدنی
navigating	ماهیت
essence	ماهیت
nature	ماهیت
natures	ماهیت
navigate	ماهیت
navigated	ماهیت
quiddity	ماهیت
navigates	ماهیت
human nature	ماهیت آدم
nature of the operation	ماهیت عملیات
mertis of the case	ماهیت دعوی
transmutation	قلب ماهیت
mattered	ماهیت جوهر
nature	ماهیت خوی
matter	ماهیت جوهر
mattering	ماهیت جوهر
matters	ماهیت جوهر
denaturation	قلب ماهیت
natures	ماهیت خوی
essence	وجود ماهیت
transubstantiation	قلب ماهیت
transubstantiate	قلب ماهیت کردن
transmutation	قلب ماهیت تکامل
transshape	تغییر ماهیت دادن
substantiate	ماهیت جسمانی دادن به
substantiating	ماهیت جسمانی دادن به
substantiated	ماهیت جسمانی دادن به
substantivize	دارای ماهیت کردن
substantiates	ماهیت جسمانی دادن به
coessentiality	هم جوهری وحدت ماهیت
substantive	دارای ماهیت واقعی حقیقی
ipso facto	بواسطه ماهیت خود فعل
anthroposophy	علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
denature	طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
demurs	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur	ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
objectify	خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
qualities	ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
nature [of things]	سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
His speech was in the nature of an apology.	ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
quality	ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
transmute	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmuting	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuted	تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identification	حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com