English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English Persian
skin game قمار از روی تقلب
Search result with all words
gimmick اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
Other Matches
hazarding قمار
hazards قمار
hazarded قمار
hazard قمار
gambled قمار
gamble قمار
gambling قمار
gambles قمار
gambling قمار بازی
crapping نوعی قمار
die بخت قمار
crapped نوعی قمار
crap نوعی قمار
gambles قمار کردن
gambled قمار کردن
gamble قمار کردن
gaming قمار بازی
gamblers قمار باز
gambler قمار باز
gaming house قمار خانه
shell game قمار با گردو
gambling house قمار خانه
game of chance بازی قمار
hazardously بطور قمار
gamble away قمار کردن
gamester قمار باز
gambing and betting قمار و شرط بندی
roulette اسباب قمار چرخان
piker قمار بازکم جرات
stakeholder نگهدارنده بانک در قمار
satellitic وابسته به قمار سیارات
gambled شرط بندی کردن قمار
tombolas نوعی قمار شبیه لوتو
gambles شرط بندی کردن قمار
tombola نوعی قمار شبیه لوتو
roulette رولت بارولت قمار کردن
craps نوعی بازی قمار باطاس
cardsharp برگ زن قمار باز متقلب
gamble شرط بندی کردن قمار
fakery تقلب
falsification تقلب
deceit تقلب
forging تقلب
deceitfulness تقلب
crosses تقلب
skullduggery تقلب
fakement تقلب
crosser تقلب
knavishness تقلب
malversation تقلب
crossest تقلب
cross تقلب
frauds تقلب
fraud تقلب
cheating تقلب
skulduggery تقلب
slurs تقلب
slurring تقلب
slurred تقلب
slur تقلب
deception تقلب
deceptions تقلب
faro نوعی بازی قمار شبیه بانک
pull a fast one <idiom> تقلب کردن
prey on (upon) <idiom> تقلب کردن
rip off <idiom> تقلب کردن
take someone for a ride <idiom> تقلب کردن
to chisel تقلب کردن
presumption of fraud احتمال تقلب
price chiseling تقلب در قیمت
skin game تقلب درقمار
fradulent bankruptcy ورشکستگی به تقلب
square deal تقلب نکردن
fraud تقلب کلاهبرداری
frauds تقلب کلاهبرداری
sharpen تقلب کردن
sharpened تقلب کردن
sharpening تقلب کردن
sharpens تقلب کردن
adulterate تقلب کردن
by indirection ازراه تقلب
fraudulent bankruptcy ورشکستگی به تقلب
square deals تقلب نکردن
adulterates تقلب کردن
adulterating تقلب کردن
fradulent bankruptey ورشکستگی به تقلب
cheating does not prosper تقلب نتیجه
street betting جرم قمار و شرط بندی درمعابر عمومی
gambled away <adj.> بوسیله قمار از دست داده [اصطلاح روزمره]
nobble جرزدن تقلب کردن
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). تقلب عاقبت ندارد
fraudlessly بدون حیله یا تقلب
nobbling جرزدن تقلب کردن
nobbles جرزدن تقلب کردن
gimmickry وسایل اغفال یا تقلب
dishonest تقلب امیز دغل
To cheat in an examination. درامتحان تقلب کردن
nobbled جرزدن تقلب کردن
in and in مرتبا بطرف داخل یک نوع قمار چهار طاسی
stakes شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
He has vowed not to gamble again. پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
staked شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
stake شرط بندی مسابقه با پول روی میزدر قمار
adulterant مایه تقلب و فساد متقلب
underhand حقه بازی تقلب و تزویر
To stack the cards . ورق زدن ( تقلب درقمار )
To swindle money out of somebody. با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To cheat at cards. درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
staked شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
fulham طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
machiavelian مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com