Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 79 (5 milliseconds)
English
Persian
selection rules
قواعد گزینش
Other Matches
screening
گزینش
selection
گزینش
selections
گزینش
election
گزینش
choice point
نقطه گزینش
project selection
گزینش طرح
random selection
گزینش تصادفی
operating key
کلید گزینش
selection board
هیات گزینش
try-outs
مسابقهی گزینش
try-out
مسابقهی گزینش
proportional representation
گزینش برپار
selectron
لامپ گزینش
selectivity
گزینش پذیری
selection ratio
بهر گزینش
vocational selection
گزینش شغلی
selection check
مقابله گزینش
selection method
روش گزینش
selection ratio
نسبت گزینش
free choice method
روش گزینش ازاد
alternate routing
گزینش مسیر دیگر
selectivity diagram
نمودار گزینش پذیری
selectivity coefficient
ضریب گزینش پذیری
message switching center
مرکز گزینش پیام
alternative route
گزینش مسیر دیگر
precendence rules
قواعد تقدم
hund rules
قواعد هوند
regvlarity
مطابقه با قواعد
commutation rules
قواعد جابجایی
fleming's rules
قواعد فلمینگ
physically
با قواعد طبیعی
rules
قواعد بازی
rules of football
قوانین یا قواعد فوتبال
dialectically
مطابق قواعد منطق
rules for forming plurals
قواعد جمع بندی
phonetically
از روی قواعد صدا
inference rule
قواعد استنتاج
[منطق]
packet switching
ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
geometrize
با قواعد هندسی درست کردن
formats
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format
قواعد دستورات زمان اسمبلی
format
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats
قواعد دستورات زمان اسمبلی
geometrize
از روی قواعد هندسی کارکردن
rule of inference,
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
transformation rule
قواعد استنتاج
[منطق]
[ریاضی]
syntactic
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
syntactical
طبق قواعد صرف ونحوی ترکیبی
disassemble
ارسال دستورات کد ماشین به قواعد اسمبلی
pedantry or pedantism
پیروی ازعلم کتابی یا قواعد نظری
grammatical
صرف و نحوی مطابق قواعد دستور
illegal
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
lawmerchant
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
IMA
سازمان تخصصی که حاوی موضوعاتی مثل قواعد زبان
grammatical error
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
extending
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
extend
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
double standard
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
extends
روش انعط اف پذیر تر برای بیان قواعد زبان
propriety
قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
inference
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
illegal
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
inferences
مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
infix notation
روش قواعد برنامه نویسی کامپیوتر که عملگرها درون عملوندها هستند مثل D-C یا x+y
formatter
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
biotechnology
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
protocol
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
military testament
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
information
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
phrenologically
ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
restatement of the law
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
contiguous zone
منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com