English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
mixed laws قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed
Other Matches
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
company law قوانین مربوط به شرکتها
rules of procedure قوانین مربوط به روش جاری
adjective laws قوانین مربوط باصول محاکمات
littoral law قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastel low قوانین مربوط به ابهای ساحلی
format قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
formats قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
r.s.c قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules
operation عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
boolean algebra قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
belonging متعلقات واموال دارایی
Roman law مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
conflict of lows در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
articles of war قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی
statement of affairs وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
few men اشخاص کمی
person perception ادراک اشخاص
great persons اشخاص بزرگ
omnium gatherum مجموعه اشخاص
personas اشخاص یک کتاب
personae اشخاص یک کتاب
persona اشخاص یک کتاب
so many menŠso many minds هر چه اشخاص بیشتر
displaced persons اشخاص پناهنده
many persons خیلی اشخاص
knowledge of persons شناسایی اشخاص
these people این اشخاص
many people خیلی اشخاص
artificial persons اشخاص حقوقی
natural persons اشخاص طبیعی
many a man بسا اشخاص
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
blacklisting صورت اشخاص بدحساب
inter alia میان اشخاص دیگر
blacklists صورت اشخاص بدحساب
blacklisted صورت اشخاص بدحساب
to suck eggs اشخاص ازموده ترازخودراپنددادن
withindoors اشخاص داخل منزل
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
play off <idiom> رفتار مختلف با اشخاص
criss-crossed امضای اشخاص بیسواد
dog paddle شنای اشخاص مبتدی
blacklist صورت اشخاص بدحساب
criss-cross امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses امضای اشخاص بیسواد
adhominem حمله یا اعتراض به اشخاص
panels صورت اسامی اشخاص
offences against persons جرائم بر علیه اشخاص
panel صورت اسامی اشخاص
common touch استعدادایجاد حس همدردی وتعاون در اشخاص
subjects of international law اشخاص حقوق بین الملل
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
lonely hearts اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
interested parties اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
One must not judge by appearances . بظاهر اشخاص نباید قضاوت کرد
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
intelligentsia اشخاص با هوش و خردمند طبقه روشنفکر
dais سکوب مخصوص جلوس اشخاص برجسته
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
get one's own way <idiom> اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
anachronisms اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
acidosis فساد خون در اشخاص مبتلا به بیماری قند
anachronism اشتباه در ترتیب حقیقی وقایع و فهور اشخاص
damage صدمهای که به اشیا ونه اشخاص وارد شود
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
camp followers اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
bouncer ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncers ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
credit union موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد
camp follower اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
infants در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
infant در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
governesses زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
character actors هنرپیشهای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
character actor هنرپیشه ای که نقش اشخاص نابهنجار یاعجیب و غریب را بازی میکند
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
pandect قوانین
regulations قوانین
vampires روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
talent scout کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
vampire روح تبه کاران وجادوگران که شب هنگام ازقبربیرون امده و خون اشخاص رامیمکد
restricts محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
talent scouts کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
explanation of laws شرح قوانین
rules of the roads قوانین راه
statue law قانون یا قوانین
hovering acts قوانین ضد قاچاق
code مجموعه قوانین
murphy's laws قوانین مورفی
mendelian laws قوانین مندل
interpertation of laws تفسیر قوانین
kepler laws قوانین کپلر
kepler's laws قوانین کپلر
joule's laws قوانین ژول
korte's laws قوانین کرت
labor laws قوانین کار
inland rules قوانین داخلی
administrative law قوانین اداری
admiralty law قوانین دریایی
rules of the roads قوانین دریانوردی
infraction of rules نقض قوانین
succession law قوانین وراثت
statute book قوانین موضوعه
maritime law قوانین دریایی
doctorine قوانین اصلی
rules of engagement قوانین درگیری
rules committee کمیته قوانین
forest laws قوانین جنگل
written laws قوانین مدون
gas laws قوانین گازها
remedial statutes قوانین اصلاحی
permissive legislation قوانین مخیره
radiation laws قوانین تابش
conflict of laws تعارض قوانین
conflict of lows تعارض قوانین
competition rules قوانین رقابت
gunnery قوانین تیراندازی
codification وضع قوانین
codification تدوین قوانین
codex مجموعه قوانین
rules of chess قوانین شطرنج
promulgation of the laws انتشار قوانین
company law قوانین شرکت
newton's laws of motion قوانین نیوتون
zipf's laws قوانین زیف
hague rules قوانین لاهه
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
military justice قوانین جزایی ارتش
gunnery قوانین تیر توپخانه
s factor ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه
punitive article قوانین جزایی ارتش
child labor laws قوانین کار کودکان
codification گرد اوری قوانین
rules of football قوانین یا قواعد فوتبال
codification جمع وتدوین قوانین
under these rules بموجب این قوانین
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتون
newton's laws of motion قوانین حرکت نیوتن
law enforcement اجرای قوانین [حقوقی]
physical که قوانین نرخ بیت
laws versus tendencies قوانین در مقابل تمایلات
sanctioned laws قوانین یا مقررات مصوبه
ether مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
grammars قوانین استفاده صحیح از زمان
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
grammar قوانین استفاده صحیح از زمان
encode اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
encodes اعمال قوانین کد به برنامه یا داده
laws of motion of capitalism قوانین حرکت سرمایه داری
provision قوانین سورسات رساندن مقررداشتن
message قوانین از پیش تعریف شده که کد
messages قوانین از پیش تعریف شده که کد
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
copyright محدود شده با قوانین کپی
copyrights محدود شده با قوانین کپی
valid درست , طبق مجموعهای قوانین
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
utilitarianism بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
formulas مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
the rules of protocol قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
the code of justinian مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
terminal ballistics قوانین حرکت گلوله درنزدیک هدف
draconian قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
formulae مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
leges صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین
formula مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
Talmud مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
conform کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conformed کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforming کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
conforms کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین
highway dispatch مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
representative government حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com