Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
r.s.c |
قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules |
|
|
Other Matches |
|
prize courts |
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال |
superior court |
دادگاه عالی |
general court martial |
دادگاه عالی نظامی |
reversal |
نقض رای در دادگاه عالی |
star chamber |
دادگاه عالی مدنی وجنایی |
reversals |
نقض رای در دادگاه عالی |
courts of appeal |
دادگاه عالی محکمه استیناف |
court of appeal |
دادگاه عالی محکمه استیناف |
quashing |
نقض رای در دادگاه عالی |
hight disciplinary court of judges |
دادگاه عالی انتظامی قضات |
mandamus |
حکم دادگاه عالی بدادگاه تالی |
company law |
قوانین مربوط به شرکتها |
general |
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار |
generals |
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار |
rules of procedure |
قوانین مربوط به روش جاری |
adjective laws |
قوانین مربوط باصول محاکمات |
coastel low |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
littoral law |
قوانین مربوط به ابهای ساحلی |
procedendo |
حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی |
mixed laws |
قوانین مربوط به اشخاص واموال economy mixed |
formats |
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده |
format |
قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده |
sanhedrim |
سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین |
prohibition |
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد |
riparian law |
قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه |
operation |
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول |
boolean algebra |
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست |
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] |
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند. |
try by martial law |
به وسیله دادگاه نظامی محاکمه شدن طبق قوانین زمان جنگ محاکمه شدن |
Roman law |
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است |
conflict of lows |
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است |
articles of war |
قوانین جنگی قوانین داد رسی نظامی |
twelve tables |
الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت |
advanced level |
پایه مهارت عالی در سطح عالی |
judge advocate |
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی |
discharges |
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه |
discharge |
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه |
continuance |
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن |
transfer of cause |
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی |
parquet |
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه |
purging a contempt of court |
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه |
on an even keel <idiom> |
به ترتیب عالی یا محیطی عالی |
remanet |
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر |
manadamus |
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر |
summary court |
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی |
writ |
دستور دادگاه حکم دادگاه |
writs |
دستور دادگاه حکم دادگاه |
arrest |
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن |
arrests |
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن |
arrested |
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
tactically |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
tactical |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
inferences |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
inference |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
elevation guidance |
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما |
bioclimatic |
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی |
victual |
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار |
auditory |
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری |
genital |
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی |
supervisory |
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
acoustical |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
acoustic |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
xenial |
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان |
distance angle |
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف |
regulations |
قوانین |
pandect |
قوانین |
rules of chess |
قوانین شطرنج |
promulgation of the laws |
انتشار قوانین |
murphy's laws |
قوانین مورفی |
rules of the roads |
قوانین راه |
radiation laws |
قوانین تابش |
rules of the roads |
قوانین دریانوردی |
remedial statutes |
قوانین اصلاحی |
succession law |
قوانین وراثت |
permissive legislation |
قوانین مخیره |
statue law |
قانون یا قوانین |
written laws |
قوانین مدون |
zipf's laws |
قوانین زیف |
rules committee |
کمیته قوانین |
rules of engagement |
قوانین درگیری |
mendelian laws |
قوانین مندل |
codification |
تدوین قوانین |
hovering acts |
قوانین ضد قاچاق |
hague rules |
قوانین لاهه |
gas laws |
قوانین گازها |
forest laws |
قوانین جنگل |
explanation of laws |
شرح قوانین |
code |
مجموعه قوانین |
codification |
وضع قوانین |
doctorine |
قوانین اصلی |
gunnery |
قوانین تیراندازی |
conflict of lows |
تعارض قوانین |
conflict of laws |
تعارض قوانین |
competition rules |
قوانین رقابت |
company law |
قوانین شرکت |
administrative law |
قوانین اداری |
admiralty law |
قوانین دریایی |
codex |
مجموعه قوانین |
infraction of rules |
نقض قوانین |
inland rules |
قوانین داخلی |
kepler's laws |
قوانین کپلر |
kepler laws |
قوانین کپلر |
labor laws |
قوانین کار |
newton's laws of motion |
قوانین نیوتون |
joule's laws |
قوانین ژول |
interpertation of laws |
تفسیر قوانین |
maritime law |
قوانین دریایی |
statute book |
قوانین موضوعه |
korte's laws |
قوانین کرت |
civil appropriation |
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی |
codification |
جمع وتدوین قوانین |
punitive article |
قوانین جزایی ارتش |
child labor laws |
قوانین کار کودکان |
newton's laws of motion |
قوانین حرکت نیوتون |
newton's laws of motion |
قوانین حرکت نیوتن |
physical |
که قوانین نرخ بیت |
codification |
گرد اوری قوانین |
military justice |
قوانین جزایی ارتش |
sanctioned laws |
قوانین یا مقررات مصوبه |
law enforcement |
اجرای قوانین [حقوقی] |
s factor |
ضریب اس در قوانین تیرتوپخانه |
laws versus tendencies |
قوانین در مقابل تمایلات |
gunnery |
قوانین تیر توپخانه |
rules of football |
قوانین یا قواعد فوتبال |
under these rules |
بموجب این قوانین |
ntamount |
معادل |
equivalents |
معادل |
tantamount |
معادل |
equivalent |
معادل |
equipollent |
معادل |
De Morgan's laws |
قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق] |
valid |
درست , طبق مجموعهای قوانین |
copyrights |
محدود شده با قوانین کپی |
De Morgan's laws |
قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق] |
provision |
قوانین سورسات رساندن مقررداشتن |
grammar |
قوانین استفاده صحیح از زمان |
messages |
قوانین از پیش تعریف شده که کد |
message |
قوانین از پیش تعریف شده که کد |
encodes |
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده |
enterprise |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
copyright |
محدود شده با قوانین کپی |
encode |
اعمال قوانین کد به برنامه یا داده |
laws of motion of capitalism |
قوانین حرکت سرمایه داری |
grammars |
قوانین استفاده صحیح از زمان |
enterprises |
اقدام به اجرای قوانین کردن |
counterclaim |
معادل set-off |
redemption |
معادل ransom |
grade equivalent |
معادل کلاسی |
menace |
معادل blackmail |
order of the day |
معادل agenda |
menaced |
معادل blackmail |
menaces |
معادل blackmail |
assessor |
معادل assesor |
expilation |
معادل robbery |
kilos |
معادل هزار |
b |
معادل با بایتها |
date labourer |
معادل daysman |
parity |
معادل بودن |
egalitaire |
معادل equalitarianism |
deception |
معادل cheat |
deceptions |
معادل cheat |
equivalence gate |
دریچه معادل |
equivalent area |
سطح معادل |
equivalent circuit |
مدار معادل |
equivalent service rounds |
گلوله معادل |
equivalent weight |
وزن معادل |
kilo |
معادل هزار |
equalize |
معادل کردن . |
reformists |
معادل reformer |
reformist |
معادل reformer |
modify |
معادل adapt |
modifies |
معادل adapt |
equivalence |
معادل بودن |
reinsurance |
معادل re-assurance |
t equivalent circuit |
مدار معادل " T " |
equalised |
معادل کردن . |
equalises |
معادل کردن . |
equalising |
معادل کردن . |
equalized |
معادل کردن . |
equalizes |
معادل کردن . |
equalizing |
معادل کردن . |
memorial |
معادل memorandum |
memorials |
معادل memorandum |
modifying |
معادل adapt |
equal |
دقیقاگ معادل |
ration in kind |
معادل جیره |
equals |
دقیقاگ معادل |
equalling |
دقیقاگ معادل |
equalled |
دقیقاگ معادل |
equaling |
دقیقاگ معادل |
equaled |
دقیقاگ معادل |
writing obligatory |
معادل bond |
conforming |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
conforms |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |
draconian |
قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه |
leges |
صورت جمع کلمه lexبمعنی قوانین |
conformed |
کار کردن مط ابق با مجموعهای قوانین |