English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 32 (5 milliseconds)
English Persian
land forces قوای بری
Search result with all words
parity توازن قوای نظامی
mass تمرکز قوای جنگی
masses تمرکز قوای جنگی
massing تمرکز قوای جنگی
militarism بسط وگسترش قوای نظامی
militia قوای شبه نظامی
militias قوای شبه نظامی
absolutist کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
air parity توازن قوای هوایی
auxiliary forces قوای کمکی
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
demarkation تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
elemental worship پرستش قوای طبیعی
faculty psychology روانشناسی قوای ذهنی
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
host troop قوای عمده
impuissance ضعف قوای جنسی سستی
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
irregular force قوای غیر نظامی
irregular force قوای چریکی
landing forces قوای اب خاکی
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
magnetic induction چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
parlementaire نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
the active powers of the mind قوای عامله متحر
the three powers قوای ثلاثه
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com