Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (17 milliseconds)
English	Persian
to gather head	قوت گرفتن سرپیداکردن
Other Matches
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
capturing	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
get at	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
retake	پس گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
retakes	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
getting	گرفتن
gets	گرفتن
get	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
resume	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
devest	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
obturate	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
capture	گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
overtake	گرفتن
tithe	ده یک گرفتن از
overtaken	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
captures	گرفتن
false grip	گرفتن
to hunt out	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
cork	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
ceases	گرفتن
to draw back	پس گرفتن
ceased	گرفتن
cease	گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
to catch on	گرفتن
ceasing	گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
break out	در گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
pushing	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
seizes	گرفتن
infold	در بر گرفتن
retaking	پس گرفتن
take	گرفتن
seized	گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
seize	گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
takes	گرفتن
corks	گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
detract	گرفتن
detracted	گرفتن
detracting	گرفتن
grabbed	گرفتن
encumbers	گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
reclaims	پس گرفتن
grabbing	گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
skims	کف گرفتن از
skimmed	گرفتن کف
accompanied	دم گرفتن
skim	کف گرفتن از
grab	گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
skim	گرفتن کف
withdraws	پس گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
lute	گل گرفتن
withdraw	پس گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
grabs	گرفتن
detracts	گرفتن
to shut off	را گرفتن
holds	گرفتن
catch	گرفتن
hold	گرفتن
skims	گرفتن کف
to station oneself	جا گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
puddles	گل گرفتن
puddle	گل گرفتن
encumbering	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
to take up	گرفتن
encumbered	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
encumber	گرفتن
indwell	جا گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
wed	گرفتن
tong	گرفتن
acquire	گرفتن
wive	زن گرفتن
receive	گرفتن
to get at	گرفتن
accompany	دم گرفتن
to call back	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
overtakes	گرفتن
nail	گرفتن
nailed	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
nails	گرفتن
accustoming	خو گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
accustoms	خو گرفتن
deglutinate	گرفتن
catch on	گرفتن
to break in	گرفتن
lutes	گل گرفتن
recapture	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
situate	جا گرفتن
resumption	از سر گرفتن
situates	جا گرفتن
unsay	پس گرفتن
situating	جا گرفتن
acquires	گرفتن
accompanies	دم گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
acquiring	گرفتن
receives	گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
snatch	گرفتن مقدار کم
to be down up	سخت گرفتن بر
to catch up	گرفتن ربودن
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
to catch hold of	محکم گرفتن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
monopolised	امتیازانحصاری گرفتن
niggle	خرده گرفتن
differentiates	مشتق گرفتن
weans	از پستان گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
to bring to book	حساب پس گرفتن
niggled	خرده گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
flood	سیل گرفتن
flooded	سیل گرفتن
wean	از پستان گرفتن
to call into requisition	باز گرفتن
niggles	خرده گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
differentiating	مشتق گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن

Recent search history
Search history is off. Activate

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com