Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 89 (7 milliseconds)
English	Persian
expression	قیافه
expressions	قیافه
mien	قیافه
sight	قیافه
sights	قیافه
countenance	قیافه
countenanced	قیافه
countenances	قیافه
countenancing	قیافه
gesture	قیافه
gestured	قیافه
gesturing	قیافه
look	قیافه
looked	قیافه
looks	قیافه
leer	قیافه
leered	قیافه
leering	قیافه
leers	قیافه
snoot	قیافه
facial expression	قیافه
Other Matches
unfavorable	بد قیافه
semblance	قیافه فن قوی
geste	قیافه اشاره
gest	قیافه اشاره
gauntly	با قیافه بدsmear
death masks	قیافه مرده
To strike an a attitude . To put on a stern look .	قیافه گرفتن
death mask	قیافه مرده
posing	قیافه گرفتن
pull a long face <idiom>	قیافه گرفتن
posed	قیافه گرفتن
physiognomist	قیافه شناس
good-looking <adj.>	خوش قیافه
expressionless	قیافه ناگویا
physignomy	قیافه شناسی
grimness	قیافه سبع
goodlooking	خوش قیافه
poses	قیافه گرفتن
pose	قیافه گرفتن
leering	رنگ قیافه منظر
leers	رنگ قیافه منظر
to have the g.in one's face	قیافه شوم داشتن
to keep one's countenance	قیافه خودراتغییر دادن
as plain as a pikestaff <idiom>	مثل شیربرنج [قیافه]
looker	خوش قیافه نگهدار
leered	رنگ قیافه منظر
masquerading	قیافه فاهری بخوددادن
deadpan	قیافه خشک و بی روح
masqueraded	قیافه فاهری بخوددادن
masquerade	قیافه فاهری بخوددادن
posers	ژستو قیافه گیر
poser	ژستو قیافه گیر
poseurs	ژستو قیافه گیر
disguise	تغییر قیافه دادن
disguised	تغییر قیافه دادن
disguises	تغییر قیافه دادن
masquerades	قیافه فاهری بخوددادن
leer	رنگ قیافه منظر
poseur	ژستو قیافه گیر
physiognomy	قیافه شناسی سیما
physiognomies	قیافه شناسی سیما
handsome	خوش قیافه زیبا
disguising	تغییر قیافه دادن
pose	قیافه گیری برای عکسبرداری
guises	تغییر قیافه لباس مبدل
guise	تغییر قیافه لباس مبدل
snooty	دارای قیافه تحقیر امیز
She is a good – looker .	دختر خوش قیافه ای است
She is beginning to lose her looks .	قیافه اش را دارد از دست می دهد
solid looking	دارای قیافه جامد وبیروح
snoot	شکلک دراوردن قیافه گرفتن
deadpan	قیافه خشک و بی روح داشتن
physiognomically	موافق علم قیافه شناسی
to change one's countenance	تغییر قیافه یا رنگ دادن
posing	قیافه گیری برای عکسبرداری
poses	قیافه گیری برای عکسبرداری
posed	قیافه گیری برای عکسبرداری
disguisement	تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
pokerface	قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
physiognomical	مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomic	وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physiognomonic	تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
The town has a European look.	این شهر قیافه اروپایی دارد
straight face	چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
There were some angry looks in the crowd .	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
You look ridiculous in that old hat .	با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
She flirts with every handsome man she meets .	برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
can not judge a book by its cover <idiom>	[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com