English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (1 milliseconds)
English Persian
average revenue قیمتی که خریدارمی پردازد
Other Matches
approval نوعی فروش که در آن خریدار در صورت رضایت پور را می پردازد
starting fee مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
high dollar value قیمتی
precious : قیمتی
high value قیمتی
worthlessness بی قیمتی
dual price system نظام دو قیمتی
price system نظام قیمتی
price support حمایت قیمتی
noble metal فلز قیمتی
for all the world <idiom> بهر قیمتی
high grade steel فولاد قیمتی
to set no great store by قیمتی ندانستن
worthful گرانبها قیمتی
precious stone سنگ قیمتی
At all costs . At any price . به هر قیمتی که شده
Without ( beyond , above ) price . بی نهایت قیمتی
valuable گرانبها قیمتی
ingot فلز قیمتی
stone سنگ قیمتی
stones سنگ قیمتی
stoning سنگ قیمتی
precious metal فلز قیمتی
agate سنگ قیمتی
agates سنگ قیمتی
pin money وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
asteria نوعی سنگ قیمتی
carpet value ارزش قیمتی فرش
rondel سنگهای قیمتی مدورزینتی
priceable things اموال یا اشیا قیمتی
price elasticity of supply کشش قیمتی عرضه
price elasticity of demand کشش قیمتی تقاضا
lapidary وابسته به سنگهای قیمتی
nonprice competition رقابت غیر قیمتی
lapidarian وابسته به سنگهای قیمتی
cameo برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
cameos برجسته کاری درجواهروسنگهای قیمتی
He is a priceless nice fellow . آدم نازنین و قیمتی یی است
cupellation گرفتن فلزات قیمتی از سرب
I must get hold of her at all costs. بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
factories قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
facets سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
facet سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
demand price حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
Every man has his price . هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
dumping فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
value added اضافه قیمتی که در مواد خام در نتیجه عملیات صنعتی و تولیدی ایجاد میشود
dumping فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
rondelle جسم مدور سنگهای قیمتی مدور زینتی
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com