English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English Persian
fit for a king لایق پادشاه
Other Matches
king dom کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
meritorious لایق
qualified لایق
adequate لایق
competent لایق
worthy لایق
worthiest لایق
sufficing <adj.> لایق
acceptable <adj.> لایق
adequate <adj.> لایق
good [sufficient] <adj.> لایق
felicitous لایق
satisfactory <adj.> لایق
sufficient <adj.> لایق
capable لایق
worthier لایق
able لایق بودن
able توانا لایق
abler : توانا لایق
quoteworthy لایق ذکر
ablest : توانا لایق
by fits and starts شایسته لایق
reginal لایق ملکه
worthy of praise لایق تمجید
fittest لایق شایسته
fit لایق شایسته
fits لایق شایسته
honorable لایق احترام شرافتمندانه
girl friday زن کار امد و لایق
it does not befit his state لایق مقام یا وضع او نیست
esteem لایق دانستن محترم شمردم
deserves لایق بودن استحقاق داشتن
deserve لایق بودن استحقاق داشتن
he is not worth his salt لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
constitutional monarch پادشاه
rex پادشاه
kingless بی پادشاه
o king ای پادشاه
queenconsort زن پادشاه
head of state پادشاه
our sovereingn پادشاه
potentate پادشاه
potentates پادشاه
sovereign پادشاه
kings پادشاه
king پادشاه
Shah پادشاه
Shahs پادشاه
monarch پادشاه
queens زن پادشاه
queen زن پادشاه
sovereigns پادشاه
monarchs پادشاه
king of england پادشاه انگلستان
kingling پادشاه کوچک
kings palace کاخ پادشاه
kings palace قصر پادشاه
regicide قتل پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
oberon پادشاه پریان
rial پادشاه ملکه
sign manual امضا پادشاه
regicides قتل پادشاه
talent scout کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scouts کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
lord lieutenant نماینده پادشاه در ایالات
regents نماینده پادشاه رئیس
raja or rajah راجه-امیریا پادشاه
princess of the blood دختر یا نوه پادشاه
privy seal مهر شخصی پادشاه
royal prerogative حق امتیاز ویژه پادشاه
regent نماینده پادشاه رئیس
his britannic majesty اعلیحضرت پادشاه انگلستان
croesus کراسوس : پادشاه یونان
king's counsel قاضی دادگاه پادشاه
aeolus پادشاه تسالی یونان
king of birds پادشاه مرغان :دال
privy purse اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
princessroyal بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
HMS مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
regius professor استاد منصوب ازطرف پادشاه
they attended the king ایشان درخدمت پادشاه بودند
the u kingdom کشوری که پادشاه داشته باشد
herod هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
kinglet پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
sovereignty اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
the u states کشوری که پادشاه داشته باشد
dauphiness عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
prince royal پسر ارشد پادشاه انگلیس
gordian وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
monarchical وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
dauphin عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
infanta دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
royalties حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
priam پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
royalty حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
dais سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
the code of justinian مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
yeoman of the guard گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
eminent domain مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
monarchs پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
monarch پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
jacobite طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
infante جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
queen dowager زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
kingmaker کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
empires امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empire امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
romulus رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
Georgian architecture معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
homage اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
Desornamentado [سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
order of council تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
letters missive نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
koh i noor کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
procedendo حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
agamemnon اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
lord chancellor بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
capacitate لایق کردن صلاحیتدار کردن
ablest لایق بودن مناسب بودن
abler لایق بودن مناسب بودن
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com