Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
magnetic film |
لایه فیلم مغناطیسی |
|
|
Other Matches |
|
magnetic film storage |
ذخیره فیلم مغناطیسی |
magnetic film memory |
حافظه با فیلم مغناطیسی |
magnetic thin film |
فیلم نازک مغناطیسی |
magnetic thin film memory |
حافظه فیلم نازک مغناطیسی |
magnetic layer |
لایه مغناطیسی |
magnetic barrier layer |
لایه سدکننده مغناطیسی |
strip |
لایه ماده مغناطیسی در سطح کارت پلاستیکی برای ضبط داده |
cassette |
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم |
cassettes |
کاست فیلم عکاسی جعبه حاوی فیلم |
pancromic |
فیلم چند رنگه فیلم چندحالته |
reeled |
قرقره فیلم حلقه فیلم |
reeling |
قرقره فیلم حلقه فیلم |
reel |
قرقره فیلم حلقه فیلم |
reels |
قرقره فیلم حلقه فیلم |
services |
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند |
blanket course |
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس |
magnetic induction |
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی |
underlay |
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین |
underlays |
در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین |
collapse pressure |
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند |
media |
زیر لایه در لایه اتصال داده از مدل شبکه OSI که دستیابی به رسانه ارسال را ممکن می سازد |
die |
قطعه نازک مستطیلی از یک قرص نیمه هادی سیلیکان که به هنگام ساخت مدارهای مجتمع بریده شده یا لایه لایه می گردد |
blanket course |
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس |
filmstrip |
نوار فیلم اسلایدهای بشکل نوار فیلم |
permafrost |
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین |
soft |
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد |
softest |
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد |
softer |
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد |
medium |
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند. |
mediums |
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند. |
ferromagnetic material |
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود |
magnetic tape |
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال |
magnetic tapes |
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال |
degauss |
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن |
record |
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد |
tapes |
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها |
taped |
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها |
tape |
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها |
magnetic ink character recognition |
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی |
delaminate |
لایه لایه شدن |
delamination |
لایه لایه شدگی |
delamination |
لایه لایه شدن |
delamination |
لایه لایه کردن |
interlayer |
لایه بین دو لایه |
lamination |
لایه لایه سازی |
argillite |
خاک رس لایه لایه |
magnetic skin effect |
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی |
magnetic blowout |
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی |
permalloy |
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند |
magnaflux |
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان |
magnetic reluctance |
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی |
magnetic flow |
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی |
magnetic deflector |
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی |
magnetic ritation |
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی |
magnetic flux density |
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی |
gas plasma display |
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است |
gas discharge display |
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است |
load |
فیلم |
loads |
فیلم |
film |
فیلم |
film leader |
فیلم |
filmed |
فیلم |
positive film |
فیلم مثبت |
filmier |
فیلم مانند |
x ray film |
فیلم رونتگن |
talkie |
فیلم ناطق |
talkies |
فیلم ناطق |
moving picture |
فیلم سینما |
picturize |
فیلم برداشتن از |
phonofilm |
فیلم صدادار |
phonofilm |
فیلم سخنگو |
filmed |
فیلم سینما |
filmed |
فیلم عکاسی |
acetate film |
فیلم استاتی |
telefilm |
فیلم تلویزیونی |
negative film |
فیلم منفی |
filmy |
فیلم مانند |
filmiest |
فیلم مانند |
film |
فیلم سینما |
reversal film |
فیلم معکوس |
microfilm |
میکرو فیلم |
film recorder |
فیلم نگار |
film recorder |
ضباط فیلم |
film-strips |
نوار فیلم |
film developer |
سازنده فیلم |
microfilms |
میکرو فیلم |
microfilms |
ریز فیلم |
microfilming |
میکرو فیلم |
microfilming |
ریز فیلم |
microfilmed |
میکرو فیلم |
as good as a play <idiom> |
مثل فیلم |
microfilmed |
ریز فیلم |
film strip |
نوار فیلم |
film-strip |
نوار فیلم |
microfilm |
ریز فیلم |
film reader |
فیلم خوان |
cinematograph |
اپارات فیلم |
instruction film |
فیلم اموزشی |
instruction film |
فیلم درسی |
advertising spot |
فیلم تبلیغاتی |
film |
فیلم عکاسی |
peepshows |
فیلم شهوانی |
peepshow |
فیلم شهوانی |
filmstrip |
فیلم سینمایی |
reluctivity |
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی |
magnetic nuclear resonance |
تشدید مغناطیسی هسته رزونانس مغناطیسی هسته |
magnetic flux |
فلوی مغناطیسی شار القاء شار مغناطیسی |
dispersion |
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی |
dubs |
فیلم را دوبله کردن |
rerun |
نمایش مجدد فیلم |
filmstrip |
فیلم عکاسی 53 میلمتری |
talkies |
صنعت فیلم ناطق |
geneva stop |
سیستم نگهدارنده فیلم |
metol |
دوای فهور فیلم |
camera magazine |
کاست فیلم دوربین |
film badge |
برگ شناسایی فیلم |
cinematograph |
دوبین فیلم برداری |
false colour |
فیلم رنگی مصنوعی |
dub |
فیلم را دوبله کردن |
talkie |
صنعت فیلم ناطق |
dubbed |
فیلم را دوبله کردن |
image format |
اندازه فیلم عکاسی |
technicolour |
روش فیلم رنگی |
Make three copies of each film. |
از هر فیلم سه تا کپی بکنید. |
film advance mode |
دکمه رد کردن فیلم |
Color films(T. V). |
فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟ |
fast-forward |
جلو زدن فیلم |
playoff |
نشان دادن فیلم |
playoffs |
نشان دادن فیلم |
scenario |
متن فیلم سینمایی |
scenario |
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی |
newsreels |
فیلم اخبار جاری روز |
sneak preview |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
sneak previews |
نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی |
newsreel |
فیلم اخبار جاری روز |
horse opera |
فیلم یا نمایش گاوچرانان امریکایی |
camera magazine |
جعبه محتوی فیلم عکاسی |
scenarios |
متن یانمایشنامه فیلم سینمایی |
spaghetti western |
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی |
spaghetti westerns |
فیلم کابویی یا وسترن ایتالیایی |
filmed |
تاری چشم فیلم برداشتن از |
film |
تاری چشم فیلم برداشتن از |
semidocumentary |
فیلم سینمایی نیمه مستند |
It was a sI'lly boring film (movie). |
فیلم لوس وخنکی بود |
exposure adjustment knob |
دکمه نمایش تعداد فیلم |
She portrays a dancer in the film. |
او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند. |
scenarios |
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت |
scenario |
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت |
smash hit <idiom> |
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق |
protection |
کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی |
Black and white. |
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره ) |
rewind |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
rewinding |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
lenticulate |
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن |
camera-shy |
کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند |
prescore |
ضبط صدا یا موسیقی فیلم قبل از فیلمبرداری |
rewinds |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
lithography |
کارگاه تهیه فیلم و زینک کتاب و مجله |
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ? |
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟ |
It was filmed on location. |
صحنه فیلم درمحل واقعی فیلمبرداری شده |
documentarian |
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند |
reprographics |
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد |
rewound |
برگرداندن نوار یا فیلم یا شمارنده به محل شروع |
unwatchable [film, TV] <adj.> |
ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون] |
negatives |
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس |
negative |
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس |
footage |
طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت |
soft ware |
وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری |
sound frack |
محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق |
as dull as a ditch-water |
مثل فیلم های تکراری [خسته کننده و ملال آور] |
yards |
لایه |
lamellar |
لایه لایه |
layer |
لایه |
lamellose |
لایه لایه |
coated |
لایه |
layer line |
خط لایه |
layers |
لایه |
three ply |
سه لایه |
leaf |
لایه |
riband |
لایه |
ribands |
لایه |
ribbands |
لایه |
ribband |
لایه |
yard |
لایه |
stuffless |
بی لایه |
coursed |
لایه |
bed |
لایه |
beds |
لایه |
coats |
لایه |
coatings |
لایه |
coat |
لایه |
stratum |
لایه |
course |
لایه |
three-ply |
سه لایه |
courses |
لایه |
substrate |
لایه |
shells |
لایه |
provine |
لایه |
shelling |
لایه |
shell |
لایه |