English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
dress لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
dresses لباس مخصوص فرمان بایست در مشق صف جمع
Other Matches
stand fast فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
habiliments لباس مخصوص
g suit لباس مخصوص هوانوردی
dinner jacket لباس مخصوص مهمانی رسمی
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
geared ابزار وسایل لباس مخصوص
gears ابزار وسایل لباس مخصوص
slack suit لباس مخصوص گردش یا استراحت
dinner jackets لباس مخصوص مهمانی رسمی
pressure suit لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
tuxedos لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedo لباس مردانه مخصوص چای عصر
tux لباس مردانه مخصوص چای عصر
snowsuit لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه
stockinet پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinette پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
to have to بایست
shall بایست
outh بایست
must بایست
ought بایست
Stand asid . step aside . کنار بایست
forced choice گزینه- بایست
if need be در صورت بایست
prerequisites پیش بایست لازمه
prerequisite پیش بایست لازمه
ctrl break در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna carta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
steering فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
forward march فرمان قدم رو فرمان پیش
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
guide on me فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
close interval فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
close ranks فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
guide left فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
cancel check firing فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
bugle call فرمان
insubordinate نا فرمان
pipes فرمان
precepts فرمان
rudder bar فرمان
chdir فرمان CD
by order of فرمان
ship will adjust فرمان
firman فرمان
at my command به فرمان من
for فرمان FOR
MDs فرمان D
MD فرمان D
institute فرمان
instituted فرمان
institutes فرمان
instituting فرمان
ordinance فرمان
commissions فرمان
commissioning فرمان
chartered فرمان
chartering فرمان
steering فرمان
handlebar فرمان
charters فرمان
Rd فرمان RD
if فرمان IF
commission فرمان
ordinances فرمان
decreeing فرمان
decrees فرمان
sanction فرمان
controls فرمان
controlling فرمان
control فرمان
precept فرمان
assize فرمان
decreed فرمان
decree فرمان
sanctioned فرمان
sanctioning فرمان
sanctions فرمان
drives فرمان
drive فرمان
commandments فرمان
charter فرمان
commands فرمان
worded فرمان
commanded فرمان
edict فرمان
word فرمان
commandment فرمان
edicts فرمان
indocile نا فرمان
mark time فرمان در جا
ordinace فرمان
hest فرمان
rescript فرمان
mkdir فرمان D
handle bar فرمان
command فرمان
files فرمان FILES
joined فرمان OIN
joins فرمان OIN
commanding فرمان دهنده
at call اماده فرمان
steering axle میل فرمان
command فرمان دادن
find فرمان FIND
steering column tube لوله فرمان
join فرمان OIN
tent striking فرمان ضد استقرار
ten commandments ده فرمان موسی
more فرمان ORE
internal command فرمان درونی
instrument board تخته فرمان
handle escutcheon روقفلی فرمان
acted فرمان قانون
act فرمان قانون
at ease فرمان ازاد
paths فرمان PATH
path فرمان PATH
order فرمان نظم
power steering فرمان خودکار
preparatory command فرمان خبر
recovering فرمان RECOVER
streeing column میل فرمان
steering shaft محور فرمان
streeing column ستون فرمان
handle bar arm دسته فرمان
prints فرمان PRINT
recover فرمان RECOVER
steering swivel مفصل فرمان
dates فرمان DATE
date فرمان DATE
steering mechanism مکانیزم فرمان
subordination فرمان برداری
preparatory command فرمان حاضرباش
order arms فرمان پافنگ
steering gear دنده فرمان
tatoo فرمان خاموشی
controller دستگاه فرمان
finds فرمان FIND
controllers دستگاه فرمان
recovers فرمان RECOVER
advance march فرمان پیش
zapper [coll.] فرمان از دور
steering worm sector تاج فرمان
teleguidance فرمان از دور
verifying فرمان VERIFY
replace فرمان REPLACE
print فرمان PRINT
replaced فرمان REPLACE
replaces فرمان REPLACE
vol فرمان VOL
steering wheels چرخ فرمان
sorts فرمان SORT
sorted فرمان SORT
sort فرمان SORT
replacing فرمان REPLACE
postponement فرمان بردار
left oblique march فرمان میل به چپ رو
left flank march فرمان سمت چپ رو
submission فرمان بردار
printed فرمان PRINT
verify فرمان VERIFY
remote control unit فرمان از دور
word of command فرمان نظامی
breaks فرمان BREAK
word of command فرمان انتصاب
break فرمان BREAK
remote control فرمان از دور
steering wheel چرخ فرمان
ver فرمان VER
officer فرمان دادن
operates فرمان دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com