Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
he is thinly dressed
لباس نازک پوشیده است
Other Matches
habilitate
لباس پوشیده
dressed up to the nines
با دقت لباس پوشیده
he is thinly dressed
کم لباس پوشیده است
They were all dreesd in black.
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
They were dressed all in black.
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
electroluminescent
صفحه نمایش مسط ح و سبک که از دو قطعه شیشه پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط لایه نازک گاز که در صورت سیگنال الکتریکی به آن اصابت کند روشن میشود
to dress
[put on your clothes or particular clothes]
لباس پوشیدن
[لباس مهمانی یا لباس ویژه]
[اصطلاح رسمی]
of an unknown parentage
پوشیده تبار پوشیده گهر
gas discharge display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display
صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
motley
مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out
پهن کردن لباس
[روی بند لباس]
life jacket
لباس نجات لباس چوب پنبهای
snow capped
دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
steam iron
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
covert
پوشیده
painted
پوشیده
occult
پوشیده
crypto
پوشیده
impenetrable
پوشیده
crested
پوشیده
feathered
پوشیده
recondite
پوشیده
latent
پوشیده
furriest
خز پوشیده
furry
خز پوشیده
veiled
پوشیده
dressed
پوشیده
shaded
پوشیده
larvated
پوشیده
overcast
پوشیده
florid
پوشیده از گل
inapparent
پوشیده
defilade
پوشیده
private
پوشیده
privates
پوشیده
uniforms
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform
لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
icy
پوشیده از یخ بسیارسرد
armor basis
پوشیده با زره
shrubby
پوشیده از بوته
bosky
پوشیده از بوته
bosky
پوشیده ازبیشه
scurvy
پوشیده از شوره
iciest
پوشیده از یخ بسیارسرد
icier
پوشیده از یخ بسیارسرد
indoor swimming pool
استخر سر پوشیده
snow clad
برف پوشیده
solvated
حلال پوشیده
glace
پوشیده ازشکر
uncovered
غیر پوشیده
secrets
اسرارامیز پوشیده
cloudy
پوشیده از ابر
secret
اسرارامیز پوشیده
surmounted with snow
پوشیده از برف
stubbly
پوشیده از کاهبن
rolling country
زمین پوشیده
overgrown with plants
پوشیده از گیاه
acloud
پوشیده از ابر
grassy
پوشیده از چمن
snowy
پوشیده از برف
scanned image
تصویر پوشیده
storehouse
انبار سر پوشیده
latent defect
نقض پوشیده
storehouses
انبار سر پوشیده
cryptonimous
پوشیده نام
defiladed area
منطقه پوشیده
covert
پوشیده پوشپر
cryptonym
نام پوشیده
masked depression
افسردگی پوشیده
masked epilepsy
صرع پوشیده
feathery
پوشیده ازپر
panoplied
زره پوشیده از سر تا پا
efflorescent
پوشیده ازگرداملاح
cryptical
پوشیده مرموز
covered approach
مسیر پوشیده
ivied
پوشیده از پاپیتال
sadly dressed
جامه غم پوشیده
kerchiefed or chift
بادستمال پوشیده
robed in bleck
سیاه پوشیده
plumbeous
پوشیده از سرب
covered position
موضع پوشیده
covered space
فضای سر پوشیده
covered space
فضای پوشیده
shod
کفش پوشیده
mystic sense
معنی پوشیده
verrucous
پوشیده از گندمه
beetles
پوشیده شدن
beetle
پوشیده شدن
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
verrucose
پوشیده از گندمه
concealed
پوشیده شده
cryptogenous
پوشیده سبب
blotchy
پوشیده از لکه
scutate
پوشیده از فلسهای بزرگ
verdant
پوشیده از سبزه بی تجربه
bushed
ازبوته پوشیده شده
dressed inred
جامه سرخ پوشیده
clarence
درشکه چهارچرخه پوشیده
woolfell
پوست پوشیده ازپشم
covered approach
راه نفوذی پوشیده
pruinose
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
frosted
پوشیده ازشبنم یخ زده
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
rich clad
جامه فاخر پوشیده
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
woolskin
پوست پوشیده ازپشم
solvated proton
پروتون حلال پوشیده
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
in mourning
جامه ماتم پوشیده
hiddenly
بطور پوشیده و مکتوم
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
he wears black
سیاه پوشیده است
gesso
سطح پوشیده از بتونه
ermined
جامه قاقم پوشیده
culverts
مجرای سر پوشیده ابرو
woody
چوبی پوشیده از چوب
culvert
مجرای سر پوشیده ابرو
heavily overcast
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
tussocky
پوشیده ازکلاله مو یا علف
stellular
پوشیده ازستارگان کوچک
incog
پوشیده بانام عوضی
dressed in scarlet
جامه سرخ پوشیده
squamose
پوشیده از فلس یاپولک
thinned
نازک
thinners
نازک
papyraceous
نازک
tender hearted
دل نازک
frailer
نازک
thins
نازک
touchiest
دل نازک
soft-hearted
نازک دل
tenderhearted
<adj.>
دل نازک
touchier
دل نازک
frailest
نازک
egg shell
نازک
gossamer
نازک
frail
نازک
feather edged
لب نازک
touchy
دل نازک
soft hearted
نازک دل
thinnest
نازک
ethereal
نازک
tender hearted
نازک دل
young ice
یخ نازک
svelt
نازک
slim
نازک
slimmed
نازک
eggshell
نازک
slimmest
نازک
slimming
نازک
fragile
نازک
attenute
نازک
slims
نازک
softhearted
نازک دل
tenderhearted
دل نازک
tendering
نازک
eggshells
نازک
perone
نازک نی
fine
نازک
fined
نازک
finest
نازک
tenuous
نازک
tender
نازک
tinnily
نازک
tenderest
نازک
thin
نازک
tendered
نازک
acinarious
پوشیده شده از حفرههای کروی
turfy
پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
the matter was kept private
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
snow-capped
دارای قله پوشیده از برف
spinose
پوشیده شده ازخارهای زیاد
soddy
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
defilade
گودال پوشیده از دید و تیر
occultist
جستجو کننده علوم پوشیده
covered approach
پیشروی پوشیده معابر مخفی
spiny
پوشیده شده ازخارهای زیاد
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
pollinose
پوشیده ازگردههای زرد رنگ
mask
زمین پوشیده از دید و تیر
masks
زمین پوشیده از دید و تیر
puberulent
پوشیده شده از موهای ریز
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
radar clutter
منطقه پوشیده از دید رادار
smoggy
پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
she was prettily dressed
جامه قشنگ پوشیده بود
ceil
[پوشیده شده با روکوب چوبی]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
lepidote
پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
extenuate
نازک کردن
feather edge
لبه نازک
spare
نحیف نازک
finespun
نازک رشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com