Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 209 (2 milliseconds)
English	Persian
slip on	لباس گشاد
slip-ons	لباس گشاد
Search result with all words
robe	لباس بلند و گشاد
robes	لباس بلند و گشاد
slop	هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped	هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopping	هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
mother hubbard	لباس گشاد زنانه
She likes loose - fitting dresses .	از لباس های گشاد خوشش نمی آید
Other Matches
straddled	گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle	گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles	گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
to dress [put on your clothes or particular clothes]	لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
To walk with ones feet wide apart.	گشاد گشاد راه رفتن
She stared at him with wide eyes.	با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
motley	مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out	پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket	لباس نجات لباس چوب پنبهای
straddles	گشاد با زی
straddle	گشاد با زی
broad	گشاد
broader	گشاد
straddled	گشاد با زی
loose-fitting	گشاد
broadest	گشاد
reamer	گشاد کن
loose fitting	گشاد
widest	گشاد
wider	گشاد
wide	گشاد
loose	گشاد
looser	گشاد
loosest	گشاد
reaming	گشاد کردن
wide mouthed	دهن گشاد
dilatant	گشاد شونده
ream	گشاد کردن
dilating	گشاد کردن
pajamas	شلوار گشاد
bigmouthed	دهن گشاد
dilates	گشاد کردن
dilate	گشاد کردن
spacious	جامع گشاد
stretchy	گشاد شونده
stretchiest	گشاد شونده
stretchier	گشاد شونده
bell mouthed	دهن گشاد
slopping	شلوار گشاد
straddle	گشاد نشستن
slopped	شلوار گشاد
slop	شلوار گشاد
straddled	گشاد نشستن
straddles	گشاد نشستن
jar	شیشه دهن گشاد
varix variously	سیاهرگ گشاد شده
capacious	گنجایش دار گشاد
oxbags	شلوار خیلی گشاد
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
oxford bags	شلوار خیلی گشاد
mason jar	کوزه دهن گشاد
jars	شیشه دهن گشاد
jars	کوزه دهن گشاد
jarred	شیشه دهن گشاد
jarred	کوزه دهن گشاد
blouse	پیراهن یاجامه گشاد
blouses	پیراهن یاجامه گشاد
jar	کوزه دهن گشاد
to let out	افشاکردن گشاد کردن
sacks	پیراهن گشاد و کوتاه
sacked	پیراهن گشاد و کوتاه
dalmatic	خرقه استین گشاد
clump block	قرقره دهان گشاد
astraddle	دارای پای گشاد
carboy	تنگ دهن گشاد
Wellington	چکمه دهان گشاد
wide eyed	دارای چشم گشاد
wide-eyed	دارای چشم گشاد
slacks	کساد کردن گشاد
slackest	کساد کردن گشاد
dolman sleeve	استین گشاد و اویخته
sack	پیراهن گشاد و کوتاه
slack	کساد کردن گشاد
scrawled	خط خطی کردن گشاد نشستن
straddled	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddles	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawls	گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling	گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawl	گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawl	خط خطی کردن گشاد نشستن
straddle	میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risk	گشاد بازی بخطر انداختن
risked	گشاد بازی بخطر انداختن
risking	گشاد بازی بخطر انداختن
risks	گشاد بازی بخطر انداختن
scrawling	خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls	خط خطی کردن گشاد نشستن
carronade	یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
To widen a road .	جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
To spend recklessly ( prodigally ) .	گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
rochet	جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
These shoes are too big for me .	این کفشها برایم گشاد است
krater	کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
raglan	پالتو استین گشاد سبک و فراخ
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .	پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
varicosity	جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
The shoes are a size too big for my feet.	کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
pajamas	جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
bloomer	شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
chimere	خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
steam irons	ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron	ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
uniforms	لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform	لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
The position is over his head . he cannot cope with it .	این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
clobber	لباس
donkey jacket	لباس
flannel	لباس
oilskins	لباس ضد اب
costume	لباس
dressings	لباس
rosette	گل لباس
costumes	لباس
dressing	لباس
clobbered	لباس
costumes	لباس ها
rosettes	گل لباس
frou frou	خش خش لباس
evining dress	لباس شب
clobbers	لباس
clobbering	لباس
costume	لباس
acoutrement	لباس
accouterments	لباس
accouterment	لباس
nightgown	لباس شب
nightgowns	لباس شب
garb	لباس
attire	لباس
flannels	لباس
out fit	لباس
vestment	لباس
bibandtucker	لباس
outwall	لباس تن
vesture	لباس
untented	بی لباس
bathhouse	لباس کن
clothing	لباس
wooly	لباس پشمی
wet suit	لباس غواصی
knitwear	لباس کشباف
electronic tag	لباس ردیاب
tuxedos	لباس رسمی
tuxedo	لباس رسمی
tether	لباس ردیاب
wet suits	لباس غواصی
dry suit	لباس غواصی
ankle bracelet	لباس ردیاب
ankle monitor	لباس ردیاب
skirts	دامن لباس
skirted	دامن لباس
costume	لباس محلی
costumes	لباس محلی
silk	لباس ابریشمی
skirt	دامن لباس
put on <idiom>	لباس پوشیدن
survival suit	لباس نجات
pajama	لباس خواب
night robe	لباس خواب
vestment	لباس رسمی
mab	لباس ژولیده
laundress	لباس شوی زن
launderer	لباس شوی
knock about clothes	لباس کار
haute couturer	طراح لباس
habilitate	لباس پوشیده
habiliments	لباس مخصوص
habiliment	لباس زیبا
water suit	لباس ضد فشار اب
gratuitous issue	لباس پیشکش
garderobe	اشکاف لباس
uniform of the day	لباس فصل
playsuit	لباس ورزش
smoking jacket	لباس اسموکینگ
slopwork	لباس دوخته
slack suit	لباس راحتی
ski suit	لباس اسکی
robe de chambre	لباس خانه
the long robe	لباس قضائی
to a onself	لباس زیباپوشیدن
to dress up	لباس پوشیدن
rainwear	لباس بارانی
print dress	لباس چیتی
toggery	لباس فروشی
tou book	لباس تکواندو
tunicle	لباس کوتاه
tux	لباس رسمی
gaberdine	لباس پوشش
flight gear	لباس پرواز
flashproof	لباس ضد شعله
clothes tree	چنگک لباس
sportswear	لباس ورزش
sportswear	لباس راحت
braw	جوش لباس
sportswear	لباس خودمانی
Clinging clothes. Tight-fitting dress.	لباس چسب تن
Full dress. Formal dress.	لباس رسمی
underclothing	لباس زیر
battle dress	لباس ضدگلوله
asbestos kit	لباس نسوز

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com