English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 23 (4 milliseconds)
English Persian
Pleasant hours fly fast. <proverb> لحظات خوش زود می گذرد.
Other Matches
at the eleventh hour در آخرین لحظات
countdown لحظات اخر
countdowns لحظات اخر
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
pull it out پیروزی در واپسین لحظات
give (someone) a hard time <idiom> لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
it is pervious to light روشنایی ازان می گذرد
it is 0 minutes past four ده دقیقه از چهار می گذرد
my a is 0 years چهل سال ازعمرمن می گذرد
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
omnibus wire سیمی که همگی جریان الکتریک از ان می گذرد
time flies <proverb> عمر ضایع مکن ای دل که جهان می گذرد
called strick پرتابی که از منطقه توپزن می گذرد ولی ضربه نمیخورد
pleasant hours fly fast. <proverb> عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
arch-rib [قوسی زیر طاق که از شبستان یا دالان کلیسا می گذرد.]
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
volts واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volt واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
chalks مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalking مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalked مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
chalk مالیدن گچ بر سر چوب بیلیارد شرطبندی روی اسب در اخرین لحظات اسب موردتوجه عموم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com