Dictiornary-Farsi | لحیم کاری غوطهای | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
dip brazing	لحیم کاری غوطهای


Other Matches

dip braze	لحیم کردن غوطهای
brazing	لحیم کاری لحیم مسی
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
soldering iron	هویه لحیم کاری
induction brazing	لحیم کاری القائی
lead tin solder	قلع لحیم کاری
solderable	قابل لحیم کاری
soldering blowpipe	چراغ لحیم کاری
soldering fluid	مایع لحیم کاری
soldring iron	هویه لحیم کاری
soldering irons	هویه لحیم کاری
blow torch	چراغ لحیم کاری [ابزار]
hatchat soldering copper	هویه لحیم کاری چکشی
soldering flux	گداز اور لحیم کاری
sweating heat	گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
plunger	پیستون غوطهای
plungers	پیستون غوطهای
plunge mill	فرز کردن غوطهای
dip harden	سخت کردن غوطهای
solderer	لحیم گر
solders	لحیم
solder	لحیم
soldered	لحیم
soldering	لحیم
brazer	لحیم گر
tin solder	لحیم قلع
gold solder	لحیم طلا
sweats	لحیم کردن
soldering	لحیم کردن
braze	لحیم کردن
solders	لحیم کردن
solder	لحیم کردن
sweating	لحیم کردن
hard solder	لحیم برنجی
sweat	لحیم کردن
soldered	لحیم کردن
brazing	لحیم برنجی
soft solder	لحیم قلع
hard solder	لحیم سخت
zigzag soldering	لحیم دندانه
joint space	محل لحیم
solderless connection	اتصال بدون لحیم
rosin core solder	لحیم با مغز کولوفان
insulate	سیم را لحیم کردن
insulates	سیم را لحیم کردن
insulating	سیم را لحیم کردن
solders	لحیم کردن جوش دادن
soldering	لحیم کردن جوش دادن
solder	لحیم کردن جوش دادن
soldered	لحیم کردن جوش دادن
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
intent on doing anything	کاری
malfunctions	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
slobbery	تف کاری
malfunction	کژ کاری
hypofunction	کم کاری
impotence	کاری
under employment	کم کاری
curry powder	کاری
curry powders	کاری
feckful	کاری
active	کاری
curry	کاری
curries	کاری
impotency	کاری
effective	کاری
currie	کاری
plastering	گچ کاری
electroplating	اب کاری
parget	گچ کاری
plasterwork	گچ کاری
flower piece	گل کاری
inaction	بی کاری
working storage	حافظه کاری
anaplasty	پیوند کاری
relievo	برجسته کاری
tinwork	قلع کاری
specialization	ویژه کاری
working storage	انباره کاری
work area	ناحیه کاری
argentation	نقره کاری
boo boo	اشتباه کاری
flagitiousness	تبه کاری
finishing touches	دست کاری
fairing	صیقل کاری
surgical operation	دست کاری
wood carving	منبت کاری
insulation	عایق کاری
workspace	فضای کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
studious to do a thing	بکردن کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
trephine	مته کاری
workgroup	گروه کاری
etch	تیزاب کاری
turnery	منبت کاری
etched	تیزاب کاری
turnery	تراش کاری
treacherousness	خیانت کاری
trephination	مته کاری
etches	تیزاب کاری
working set	مجموعه کاری
tongue lash	فحش کاری
toryism	محافظه کاری
tessellation	موزاییک کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
figuration	شیرین کاری
the needful	اصل کاری
ultraism	افراط کاری
fiendishness	تبه کاری
work year	سال کاری
fal lal	ریزه کاری
blindage	صیقل کاری
farming	اجاره کاری
decoration	زینت کاری
hours of business	ساعتهای کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
hunkerism	محافظه کاری
meshwork	شبکه کاری
forming	فرم کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
masonery	سنگ کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
decorations	زینت کاری
fretwork	منبت کاری
joinery	نازک کاری
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
neglectfulness	غفلت کاری
negativism	منفی کاری
mosaic work	موزائیک کاری
molding operation	قالب کاری
molding operation	فرم کاری
drilling	مته کاری
misprision	خلاف کاری
hole punching	منگنه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
marquetery	خاتم کاری
glazing	شیشه کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
elegance	ریزه کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
i will see sbout it	یک کاری می کنم
squalor	کثافت کاری
insagacity	ندانم کاری
extravagantly	با افراط کاری
acting	فعال کاری
plumbing	سرب کاری
ingraving	کنده کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
lattice work	شبکه کاری
marquetery	منبت کاری
marbling	مرمر کاری
maleficence	تبه کاری
malefaction	تبه کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
mining	معدن کاری
lighterage	دوبه کاری
lead work	سرب کاری
brickwork	سفت کاری
latticing	شبکه کاری
frustrate	بدل کاری
compounding	امیزه کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
pique	منبت کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
extrudes	چکش کاری
extruding	چکش کاری
hammering	چکش کاری
plating	روکش کاری
acrography	گچ کاری برجسته
metallurgy	فلز کاری
active cell	خانه کاری
stonemasonry	سنگ کاری
steelwork	فولاد کاری
stannary	قلع کاری
stalactite work	مقرنس کاری
energetic	جدی کاری
an active remedy	درمان کاری
sinfulness	خطا کاری
an active man	مرد کاری
illumination	تذهیب کاری