Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English
Persian
flutter
لرزش اهتزاز
fluttered
لرزش اهتزاز
fluttering
لرزش اهتزاز
flutters
لرزش اهتزاز
Other Matches
aflutter
در اهتزاز
swing
اهتزاز
swings
اهتزاز
fluttery
اهتزاز
flickering
در اهتزاز
vibratory
در اهتزاز
vibrative
در اهتزاز
wafture
اهتزاز
vibration
اهتزاز
wafta
اهتزاز
vibratility
اهتزاز
vibrational
اهتزاز
kaleidophone
اهتزاز نما
flag waving
اهتزاز پرچم
flag-waving
اهتزاز پرچم
jarring
به اهتزاز دراوردن
vibratile
قابل اهتزاز
nutation
اهتزاز زمین
pulsation
اهتزاز تپش
fly
در اهتزاز بودن
jarring
در اهتزاز بودن پرچم
streamer
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
sways
اهتزاز سلطه حکومت کردن
swayed
اهتزاز سلطه حکومت کردن
sway
اهتزاز سلطه حکومت کردن
streamers
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
palpitation
لرزش
tremulously
با لرزش
tremour
لرزش
fremitus
لرزش
quaking
لرزش
succussion
لرزش
quakes
لرزش
tremblement
لرزش
tremolo
لرزش
quaked
لرزش
quake
لرزش
tremors
لرزش
tremor
لرزش
fluttering
لرزش
fluttered
لرزش
vibration
لرزش
flutter
لرزش
flutters
لرزش
trembling
لرزش
frissons
لرزش
frisson
لرزش
palpitations
لرزش
succussion
لرزش مایعات
shimmy
لرزش داشتن
thirl
لرزش طنین
titubation
لرزش تلوتلوخوردن
shake
لرزش تزلزل
tremolant
لرزش دار
tremolant
موجد لرزش
tremulant
لرزش دار
trepidation
لرزش رعشه
tremulant
ترسان لرزش
shimmey
لرزش داشتن
shake
لرزش نوسان
quakes
لرزش داشتن
quaked
لرزش داشتن
quaking
لرزش داشتن
quake
لرزش داشتن
shaking
لرزش نوسان
aflutter
در حال لرزش
boom swing
ناحیه لرزش
tremulous
لرزش دار
trill
لرزش صدا
shaking
لرزش تزلزل
shakes
لرزش نوسان
magnetic ripple
لرزش مغناطیسی
shakes
لرزش تزلزل
trilled
لرزش صدا
trills
لرزش صدا
vibration
لرزش ماساژ دادن
sbend distortion
لرزش تصویر رادار
tremolo
لرزش صدا تحریر
tirl
مرتعش کردن لرزش
As you make your bed so you must lie on it
<idiom>
هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
vibratile
قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
scurve distortion
لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
sbend distortion
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
crystals
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com