Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (6 milliseconds)
English
Persian
shake
لرزش تزلزل
shakes
لرزش تزلزل
shaking
لرزش تزلزل
Other Matches
precariousness
تزلزل
shakiness
تزلزل
insecurity
تزلزل
waveringly
با تزلزل
imperturbable
تزلزل ناپذیر
adamant
تزلزل ناپذیر
adamantly
تزلزل ناپذیر
falter
تزلزل یا لغزش پیداکردن
faltered
تزلزل یا لغزش پیداکردن
political instability
تزلزل یا نا استواری سیاسی
falters
تزلزل یا لغزش پیداکردن
coupling instability
نااستواری پیوست تزلزل تزویج
interventions
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
frisson
لرزش
frissons
لرزش
tremour
لرزش
tremors
لرزش
tremulously
با لرزش
tremolo
لرزش
tremblement
لرزش
succussion
لرزش
fremitus
لرزش
quaking
لرزش
quakes
لرزش
quaked
لرزش
quake
لرزش
tremor
لرزش
flutters
لرزش
flutter
لرزش
fluttered
لرزش
fluttering
لرزش
palpitation
لرزش
trembling
لرزش
palpitations
لرزش
vibration
لرزش
tremulant
ترسان لرزش
magnetic ripple
لرزش مغناطیسی
flutter
لرزش اهتزاز
trepidation
لرزش رعشه
tremulant
لرزش دار
tremolant
موجد لرزش
shimmey
لرزش داشتن
aflutter
در حال لرزش
succussion
لرزش مایعات
thirl
لرزش طنین
titubation
لرزش تلوتلوخوردن
tremolant
لرزش دار
fluttered
لرزش اهتزاز
boom swing
ناحیه لرزش
shaking
لرزش نوسان
shake
لرزش نوسان
trills
لرزش صدا
quake
لرزش داشتن
trilled
لرزش صدا
flutters
لرزش اهتزاز
quaked
لرزش داشتن
trill
لرزش صدا
tremulous
لرزش دار
quakes
لرزش داشتن
fluttering
لرزش اهتزاز
quaking
لرزش داشتن
shimmy
لرزش داشتن
shakes
لرزش نوسان
tremolo
لرزش صدا تحریر
vibration
لرزش ماساژ دادن
tirl
مرتعش کردن لرزش
sbend distortion
لرزش تصویر رادار
vibratile
قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
As you make your bed so you must lie on it
<idiom>
هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
scurve distortion
لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
sbend distortion
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com