Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English
Persian
titubation
لرزش تلوتلوخوردن
Other Matches
lurch
تلوتلوخوردن
lurched
تلوتلوخوردن
lurches
تلوتلوخوردن
lurching
تلوتلوخوردن
vacillate
تلوتلوخوردن
vacillating
تلوتلوخوردن
vacillated
تلوتلوخوردن
vacillates
تلوتلوخوردن
flump
تلوتلوخوردن کنده زدن
sashay
تلوتلوخوردن و راه رفتن
stumbling
تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumble
تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbled
تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
stumbles
تلوتلوخوردن لکنت داشتن اتفاقابرخوردن به
flutter
لرزش
frisson
لرزش
frissons
لرزش
tremour
لرزش
tremblement
لرزش
succussion
لرزش
tremolo
لرزش
fremitus
لرزش
quaking
لرزش
quakes
لرزش
quaked
لرزش
quake
لرزش
tremors
لرزش
tremor
لرزش
tremulously
با لرزش
palpitation
لرزش
vibration
لرزش
flutters
لرزش
fluttering
لرزش
trembling
لرزش
palpitations
لرزش
fluttered
لرزش
aflutter
در حال لرزش
trepidation
لرزش رعشه
flutter
لرزش اهتزاز
boom swing
ناحیه لرزش
magnetic ripple
لرزش مغناطیسی
shimmy
لرزش داشتن
succussion
لرزش مایعات
thirl
لرزش طنین
tremulant
لرزش دار
tremolant
لرزش دار
tremolant
موجد لرزش
shimmey
لرزش داشتن
tremulant
ترسان لرزش
quaking
لرزش داشتن
fluttered
لرزش اهتزاز
quakes
لرزش داشتن
trills
لرزش صدا
shaking
لرزش تزلزل
shakes
لرزش نوسان
trill
لرزش صدا
shaking
لرزش نوسان
tremulous
لرزش دار
trilled
لرزش صدا
shakes
لرزش تزلزل
shake
لرزش نوسان
shake
لرزش تزلزل
flutters
لرزش اهتزاز
quake
لرزش داشتن
fluttering
لرزش اهتزاز
quaked
لرزش داشتن
tremolo
لرزش صدا تحریر
tirl
مرتعش کردن لرزش
vibration
لرزش ماساژ دادن
sbend distortion
لرزش تصویر رادار
vibratile
قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
As you make your bed so you must lie on it
<idiom>
هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
scurve distortion
لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
sbend distortion
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
crystal
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystals
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com