Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
lapsus linguae	لغزش زبانی
Other Matches
ldl	یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
orally	زبانی
by parol	زبانی
by word of mounth	زبانی
by word of mouth	زبانی
nuncupative	زبانی
glossal	زبانی
nuncupatory	زبانی
monolingual	یک زبانی
monnolingual	یک زبانی
lip deep	زبانی
lingual	زبانی
trilingual	سه زبانی
linguiform	زبانی
bilingual	دو زبانی
linguistic	زبانی
oral	زبانی
orals	زبانی
glottic	زبانی
verbal	زبانی
abusiveness	بد زبانی
vivas voce	زبانی
viva voce	زبانی
linguistically	زبانی
polyglots	چند زبانی
polyglot	چند زبانی
knowledge of a language	دانستن زبانی
glossopharyngeal	زبانی حلقی
dumb language	زبان بی زبانی
chattiness	بلبل زبانی
aphthongia	لالی زبانی
bradyglossia	کندگویی زبانی
spiel	چرب زبانی
volubility	چرب زبانی
vocabular	زبانی شفاهی
unction	چرب زبانی
to fling d.	بد زبانی کردن
to fix a language	زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
zubenelgenubi	زبانی جنوبی
sublingual	زیر زبانی
professed love	دوستی زبانی
vivas voce	زبانی شفاها`
nuncupate	زبانی گفتن
lingulate	زبانی شکل
spiel	چرب زبانی کردن
acclamation	اخذ رای زبانی
lingual	حرف زبانی یا ذو لفی
flippancy	بی ملاحظگی چرب زبانی
tongu praxia	کنش پریشی زبانی
to nuncupate a will	زبانی وصیت کردن
lispling	تکلم نوک زبانی
glibly	ازروی چرب زبانی
grammatical error	اشتباه دستور زبانی
lingual letters or linguals	حروف زبانی یا ذولقی
nervus glossopharyngeus	عصب زبانی- حلقی
glossopharyngeal nerve	عصب زبانی- حلقی
glibness	چرب و نرم تر زبانی
abusive	بد زبانی تجاوز به عصمت
lapsing	لغزش
lapse	لغزش
slithered	لغزش
slithering	لغزش
slithers	لغزش
lapses	لغزش
sliding	لغزش
lap sus	لغزش
offense,etc	لغزش
peccabillo	لغزش
petty offence	لغزش
fingerfehler	لغزش
fauxpas	لغزش
lapsus	لغزش
slither	لغزش
anti skid	ضد لغزش
yori ashi	لغزش پا
surefooted	بی لغزش
faux pas	لغزش
line of sliding	خط لغزش
slip	لغزش
slipping	لغزش
trip	لغزش
slippage	لغزش
error	لغزش
errors	لغزش
gaffe	لغزش
peccadillos	لغزش
peccadilloes	لغزش
peccadillo	لغزش
tripped	لغزش
gaffes	لغزش
slides	لغزش
trips	لغزش
sure-footed	بی لغزش
offence	لغزش
slipped	لغزش
slips	لغزش
slide	لغزش
offenses	لغزش
sure footed	بی لغزش
lisp	نوک زبانی صحبت کردن
lard	ارایش دادن چرب زبانی
lisps	نوک زبانی صحبت کردن
lisped	نوک زبانی صحبت کردن
lisping	نوک زبانی صحبت کردن
retrolingual	واقع در پشت زبان پس زبانی
hard sell	فروشندگی باچرب زبانی وفشار
metachronism	لغزش تاریخی
baulked	مایهء لغزش
anti-slip foot	پایه ضد لغزش
land alide	لغزش زمین
balks	مایهء لغزش
balking	مایهء لغزش
to make a slip	لغزش خوردن
to oversee oneself	لغزش خوردن
inerrable	لغزش ناپذیری
inerrability	لغزش ناپذیری
guide way	مسیر لغزش
baulking	مایهء لغزش
anti slip plate	ورقه ضد لغزش
baulks	مایهء لغزش
trip	سفر لغزش
lapsus calami	لغزش قلمی
trips	سفر لغزش
paralogism	لغزش منطقی
tripped	سفر لغزش
slip band	نوار لغزش
balk	مایهء لغزش
lapsus memoriae	لغزش حافظه
lapsus memoriac	اشتباه یا لغزش
balked	مایهء لغزش
lapsus linguac	لغزش درسخن
slip of the tongue	لغزش زبان
slip plane	سطح لغزش
lapsus linguac	لغزش زبان
infallibly	لغزش ناپذیری
earth fall	لغزش خاک
fabllibility	لغزش پذیری
stumbling blocks	سنگ لغزش
Freudian slips	لغزش فرویدی
mistook	لغزش خوردن
court of petty offences	دادگاه لغزش
anti skid protection	حفافت از لغزش
anti skid system	سیستم ضد لغزش
back slide	لغزش به عقب
infallible	لغزش ناپذیر
unerring	غیرقابل لغزش
Freudian slip	لغزش فرویدی
stumbling blocks	موجب لغزش
glide plane	سطح لغزش
stumbling block	موجب لغزش
free from slip	بدون لغزش
free from slip	خالی از لغزش
stumbling block	سنگ لغزش
non skid quality	خاصیت ضد لغزش
asymmetrical sweep	لغزش انحرافی
to butter somebody up	برای کسی چرب زبانی کردن
illinois test of psycholinguistic	ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to schmooze somebody	برای کسی چرب زبانی کردن
to translate something [from/into a language]	برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
drunkennes	خطای جابجایی یا لغزش
faltered	تزلزل یا لغزش پیداکردن
inerrably	بطور لغزش ناپذیر
police magistrate	رئیس دادگاه لغزش
schuss	لغزش بطورمستقیم وسریع
bobbles	اشتباه کاری لغزش
slip proof	مقام در برابر لغزش
slip regulator	تنظیم کننده لغزش
falter	تزلزل یا لغزش پیداکردن
falters	تزلزل یا لغزش پیداکردن
bobble	اشتباه کاری لغزش
angle of sideslip	زاویه لغزش جانبی
to translate something [from/into a language]	ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
catechetical	مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
diachronic	تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
natural	زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
naturals	زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
metalanguage	زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
lingua	زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
power slide	لغزش به کنار در پیچ مسیر
floundering	نوعی ماهی پهن لغزش
floundered	نوعی ماهی پهن لغزش
flounder	نوعی ماهی پهن لغزش
anti skid chain	زنجیر محافظ در برابر لغزش
plane of asymmetry	سطح مسیر لغزش انحرافی
flounders	نوعی ماهی پهن لغزش
vdl	زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
asymmetrical sweep	باد انحرافی لغزش هواپیما از مسیر
surging	تکان خوردن لغزش پیدا کردن
slippage	میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان
transliteration	نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
turn and slip	زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
to p upon any one's blunder	لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
native	زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives	زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
slipped	لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip	لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slips	لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
automatic trim	روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
a dead language <idiom>	زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language	1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com