Dictiornary-Farsi | لقمه یا تکه کوچک | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (3 milliseconds)

English	Persian
nibble	لقمه یا تکه کوچک
nibbled	لقمه یا تکه کوچک
nibbles	لقمه یا تکه کوچک
nibbling	لقمه یا تکه کوچک


Search result with all words

sippet	تکه نانی که در شیر فروبرند لقمه کوچک
Other Matches

gobbet	لقمه
gobbets	لقمه
byte	لقمه
mouthful	لقمه
mouthfuls	لقمه
snap	لقمه
snaps	لقمه
snapped	لقمه
snapping	لقمه
bytes	لقمه
morsel	لقمه
morsels	لقمه
bit	ذره لقمه
gulp	لقمه بزرگ
skates	لقمه ماهی
skated	لقمه ماهی
skate	لقمه ماهی
gulped	لقمه بزرگ
chaw	فک لقمه جویده
byte oriented	لقمه گرا
morsels	لقمه کردن
gulping	لقمه بزرگ
gulps	لقمه بزرگ
to do a thing in a round way	لقمه رادورسرگرداندن
stull	لقمه بزرگ
bits	ذره لقمه
flag byte	لقمه پرچم
morsels	یک لقمه غذا
morsel	لقمه کردن
morsel	یک لقمه غذا
tidbits	لقمه چرب ونرم
tidbit	لقمه چرب ونرم
godown	لقمه بزرگ انبار
To devour something .	چیزی را یک لقمه کردن
He wants to bite off more than he can chew.	لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
chicken feed <idiom>	یه لقمه بخور ونمیر ،پول بسیارکم
have other fish to fry [have better fish to fry]	لقمه چرب تری در نظر داشتن
To do something the hard way . to do something in a roundabout way.	لقمه را از دور سر توی دهان گذاشتن
A lucrative affair [deal]	لقمه چرب ونرم [کار یا معامله پردرآمد]
titbits	لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
titbit	لقمه خوشمزه تکه لذیذ وباب دندان
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.	لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
I havent had a bit sine morning .	از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
Lets go to my house for pot luck .	برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
petty cash	صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule	یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget	آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
pig board	تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment	فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger	بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pannikin	لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble	برامدگی کوچک گره کوچک
If the cap fit,wear it. <proverb>	اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
applet	1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale	طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
davit	جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
He is in abject poverty .	محتاج لقمه نان است [به نان شب محتاج است]
diminutive	کوچک
half pint	کوچک
imminution	کوچک
petit	کوچک
ickle	کوچک
thumbnail	کوچک
minuscule	کوچک
thumbnails	کوچک
petty	کوچک
dinky	کوچک
minute	کوچک
venule	رگ کوچک
minus cule	کوچک
weensy	کوچک
whiffet	سگ کوچک
gracile	کوچک
fractional	کوچک
exiguousness	کوچک
floret	گل کوچک
plumule	پر کوچک
bantams	کوچک
bantam	کوچک
short ton	تن کوچک
seed bud	پر کوچک
runty	کوچک
little	کوچک
culverts	پل کوچک
plumelet	پر کوچک
culvert	پل کوچک
cerebellum	مخ کوچک
weeniest	کوچک
minor	کوچک
fortalice	دژ کوچک
puny	کوچک
pillule	حب کوچک
pilule	حب کوچک
canis minoris	سگ کوچک
canis minor	سگ کوچک
ponceau	پل کوچک
pint-size	کوچک
tiddliest	کوچک
tiddly	کوچک
smallest	کوچک
smaller	کوچک
small	کوچک
small fry	کوچک
weeny	کوچک
weenier	کوچک
micro	کوچک
micros	کوچک
dimmers	کوچک
pint size	کوچک
tiddlier	کوچک
pipsqueak	کوچک
pipsqueaks	کوچک
crenulation	کنگره کوچک
cony	خرگوش کوچک
contractible	کوچک شدنی
pouch	کیسه کوچک
crosslet	خاج کوچک
crosslet	صلیب کوچک
crownet	تاج کوچک
diskette	گرده کوچک
hillman	تپه کوچک
dicky	پرنده کوچک
dickey	پرنده کوچک
denticle	دندان کوچک
deerlet	گوزن کوچک
squirting	فواره کوچک
cracker	کلوچه کوچک
coney	خرگوش کوچک
colonnette	ستون کوچک
cellule	حجره کوچک
pinpoint	چیز کوچک
chainlet	زنجیر کوچک
horse mackerel	کیش کوچک
pinpointed	چیز کوچک
chiffonier	اشکاف کوچک
cirque	دایره کوچک
lobulation	لخته کوچک
minims	هرچیز کوچک
cloudlet	ابر کوچک
cock boat	کرجی کوچک
cockboat	کرجی کوچک
cockle shell	کرجی کوچک
minim	هرچیز کوچک
coffeehouse	کافه کوچک
pouches	کیسه کوچک
cellule	سلول کوچک
diskette	دیسک کوچک
atrophying	کوچک شدن
foldaway	کوچک شونده
atrophy	کوچک شدن
bight	خلیج کوچک
guidon	پرچم کوچک
guiden	پرچم کوچک
atrophies	کوچک شدن
fortalice	قلعه کوچک
atrophied	کوچک شدن
fossette	گودال کوچک
fractional h.p. motor	موتور کوچک
frith	خلیج کوچک
fruitlet	میوه کوچک
abject	کوچک کردن
glandule	غده کوچک
go devil	اژدر کوچک
fleuret	گل ساختگی کوچک
shrunken	کوچک شدن
hamulus	قلاب کوچک
dribblet	مبلغ کوچک
ductule	لوله کوچک
ductule	مجرای کوچک
enchiridion	کتاب کوچک
twigs	: شاخه کوچک
twig	: شاخه کوچک
extenuate	کوچک کردن
extenuatextent	کوچک کردن
feist	نوعی سگ کوچک
squirts	فواره کوچک
gurry	دژ یا قلعه کوچک
squirted	فواره کوچک
squirt	فواره کوچک
fibril	لیف کوچک
field colours	پرچم کوچک
godling	خدای کوچک
pinpointing	چیز کوچک
gorged	دره کوچک
facet	صورت کوچک
globs	ذره کوچک
globs	کره کوچک
miniatures	مینیاتور کوچک
miniature	مینیاتور کوچک
boats	ناو کوچک
boats	کشتی کوچک
boat	ناو کوچک
facets	صورت کوچک
islet	جزیره کوچک
gorges	دره کوچک
gorging	دره کوچک
glob	ذره کوچک