English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (6 milliseconds)
English Persian
stationery لوازم التحریر
Search result with all words
drop محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
stationer فروشنده لوازم التحریر
stationers فروشنده لوازم التحریر
Other Matches
accessory لوازم یدکی لوازم اضافی
notary fees حق التحریر
procuration fee حق دلالی در معاملات استقراضی و رهن حق التحریر اسناد رسمی
accessories لوازم
tackling لوازم
tackles لوازم
apparatus لوازم
needments لوازم
fixings لوازم
estovers لوازم
equipments لوازم
fitting لوازم
fixing لوازم
furnishings لوازم
tackled لوازم
fitment لوازم
serviced لوازم
fittings لوازم
dixings لوازم
fitments لوازم
service لوازم
tackle لوازم
equipment لوازم
illuminating fixture لوازم روشنایی
Home appliances لوازم خانگی
gears اسباب لوازم
geared اسباب لوازم
gear اسباب لوازم
kitchen stuff لوازم اشپزخانه
maintenance materials لوازم تعمیرات
plumbing tools لوازم لولهکشیخانه
photographic accessories لوازم عکاسی
hairstyling accessories لوازم آرایشمو
firing accessories لوازم احتراق
camping equipment لوازم مخصوصاردو
personal effects لوازم شخصی
travelling outfit لوازم سفر
sanitary ware لوازم بهداشتی
tool tether لوازم مورداحتیاج
throwing apparatus لوازم پرتاب
rigged لوازم لباس
rigs لوازم لباس
paraphernalia اسباب لوازم
outfit لوازم فنی
rig لوازم لباس
accessory لوازم کمکی
accessory لوازم فرعی
fittings لوازم ثابت
accessory لوازم یدکی
tackle لوازم کار
tackled لوازم کار
accessories لوازم یدکی
tackles لوازم کار
tackling لوازم کار
kit بسته لوازم
outfits لوازم فنی
utensil لوازم اشپزخانه
fittings لوازم قایق
kits بسته لوازم
fire-irons لوازم بخاری
utensils لوازم اشپزخانه
photography لوازم عکاسی
bedding لوازم تختواب
accessory pouch کیسه کوچک لوازم
accessory box جعبه لوازم یدکی
swimming things لوازم شنا [حمام]
bathing things لوازم شنا [حمام]
outfitters فروشنده لوازم شکار
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing clothes لوازم شنا [حمام]
fixture لوازم نصب کردنی
tableware لوازم میز یا سفره
table ware لوازم میز یا سفره
muniment وسیله دفاع لوازم
motorcar accessories لوازم اضافی اتومبیل
fire irons لوازم پای بخاری
equipage اسباب و لوازم جنگی
duffle bag کیسه لوازم شخصی
drilling fixture لوازم مته کاری
dressing case جعبه لوازم ارایش
drawing materials لوازم نقشه کشی
desk accessory لوازم رومیزی یا روزمره
outfitter فروشنده لوازم شکار
upholstery اثاثه یا لوازم داخلی
spares stock موجودی لوازم یدکی
spare parts list فهرست لوازم یدکی
deadlined equipment لوازم و تجهیزات از کار افتاده
fixtures لوازم برقی و لوله کشی
duffel لوازم واثاثه قابل حمل
duffle لوازم واثاثه قابل حمل
dinner set لوازم و فرف شام یا ناهار
sanitate دارای لوازم بهداشتی کردن
toiletry لوازم ارایش اسباب توالت
pantry شربت خانه مخصوص لوازم سفره
manifest destiny لوازم قهری بسط وتوسعه نژادی
mountings لوازم نصب شده روی وسیله
pantries شربت خانه مخصوص لوازم سفره
stock in trade لوازم وابزار کار فوت وفن
I expended all my capital on equipment. تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
tote road جاده مخصوص حمل لوازم وذخایر به محلی
bedclothes لوازم رختخواب مثل ملافه ولحاف و پتو
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
gas fitter فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com