English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
electron tube لوله الکترون
Search result with all words
electron gun لوله پرتاب الکترون
klystron لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
phototude لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
Other Matches
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets بست لوله دوراهی لوله
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
electron donor الکترون ده
traces رد الکترون
trace رد الکترون
electron الکترون
coelectron هم الکترون
electrons الکترون
isoelectronic هم الکترون
traced رد الکترون
negatron الکترون
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
electron trajectory مسیر الکترون
valence electron الکترون والانس
valence electron الکترون رسانایی
photo electron الکترون نوری
electron spin اسپین الکترون
secondary electron الکترون ثانوی
electron multiplier افزاینده الکترون
electron shell پوسته الکترون
electron orbit مسیرگردش الکترون
electron pair زوج الکترون
electron spin تنیدگی الکترون
electron recoil بازگشت الکترون
electron transition انتقال الکترون
primary electron الکترون اولیه
free electron الکترون ازاد
free electron الکترون غیرپیوندی
high energy electron الکترون پر انرژی
isoelectronic ions یونهای هم الکترون
outer shell electron الکترون بیرونی
initiating electron الکترون اغازگر
electron acceptor الکترون پذیر
lone electron الکترون تنها
mass of the electron جرم الکترون
electron transition عبور الکترون
emission صدور الکترون
emissions صدور الکترون
photo electron فوتو الکترون
electroneutrality الکترون خنثایی
electrophile الکترون دوست
nonbonding electron الکترون ناپیوندی
odd electron الکترون منفرد
nuclear electron الکترون هسته
inner shell electron الکترون درونی
electron charge بار الکترون
electron volt الکترون ولت
electron beam اشعه الکترون
electron acceptor پذیرنده الکترون
electron acceleration شتاب الکترون
electron distribution پخش الکترون
electron donor دهنده الکترون
electron diffraction خمیدگی الکترون
electron drift رانش الکترون
electron emission صدور الکترون
electron emitter منبع الکترون
electron deceleration دیرکرد الکترون
electron affinity الکترون خواهی
electron capture الکترون گیراندازی
electron concentration غلظت الکترون
electronic concentration غلظت الکترون
electron conduction هدایت الکترون
electron beam باریکه الکترون
electron decay اضمحلال الکترون
electron beam پرتو الکترون
electron beam شعاع الکترون
electron avalanche بهمن الکترون
bound electron الکترون بسته
electron emmission انتشار الکترون
outer shell electron الکترون رسانایی
conduction electron الکترون رسانش
conduction electron الکترون رسانایی
electron decay تجزیه الکترون
density of electron چگالی الکترون
electron injector الکترون افکن
electron focusing تمرکز الکترون
concentration of electron چگالی الکترون
electron jump پرش الکترون
charge of the electron بار الکترون
electron mass جرم الکترون
electron flow سیلان الکترون ها
electron flow فلوی الکترون
electron exchange تبادل الکترون
antibonding electron الکترون ضد پیوندی
electron energy انرژی الکترون
electron energy کارمایه ی الکترون
valence electron الکترون فرفیت
lone pair electron زوج الکترون تنها
secondary electron emission پیل ثانویه الکترون
elementary charge بار الکترون [فیزیک]
electron deceleration کندی حرکت الکترون
electron multiplier فزون ساز الکترون
outer shell electron الکترون لایه بیرونی
delocalized electron الکترون غیر مستقر
lone pair electron زوج الکترون ناپیوندی
electron accelerator شتاب دهنده الکترون
rest mass of the electron جرم ساکن الکترون
linear accelerator شتابده خطی الکترون
free electron gas گاز الکترون ازاد
free electron model الگوی الکترون ازاد
electron attachment پیوستگی یا وابستگی الکترون
unpaired electron الکترون جفت نشده
electroosmotic effect اثر الکترون اسمزی
bonding electron pair زوج الکترون پیوندی
electron deficient molecules مولکولهای با کمبود الکترون
transmission electron micrograph ریزنگار انتقال الکترون
electron transit time زمان عبور الکترون
electron transfer mechanism مکانیسم انتقال الکترون
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
electron paramagnetic resonance رزونانس پارامغناطیسی الکترون
electron pairing زوج شدن الکترون
electron pair زوج الکترون حفره
electron orbit مدار گردش الکترون
supressor grid شبکه الکترون بند
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
electron pair bond پیوند زوج الکترون
electron charge mass ratio چگالی بار الکترون
electron capture detector اشکارساز الکترون گیراندازی
electrophilic reagent واکنشگر الکترون دوست
electrophilic attack حمله الکترون دوستی
electrophilic aromatic substitution استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
quasi free electron theory نظریه الکترون شبه ازاد
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
picturing حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
Electron paramagnetic resonance [EPR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
pictured حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
photon تنها یک الکترون تابش شود
electron releasing substituent گروه استخلافی الکترون دهنده
electron withdrawing substituent گروه استخلافی الکترون کشنده
electrosensitive چاپ با کاغذ حساس به الکترون
beam مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
beams مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow قاعده چپگرد برای جریان الکترون
right hand rule for electron flow قاعده راست گرد برای جریان الکترون
electrostatic unit of charge [esu] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
franklin [Fr] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
statcoulomb [statC] استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electron beam رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
photoemission خروج الکترون از فلز در اثرنیروی تابشی نور وغیره
line flyback اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
hall effect شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
beams حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
beam حرکت اشعههای الکترون توسط CRT در صفحه نمایش
charges 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
inelastic spectroscopy electrontunneling طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
flyback اشعه تصویر الکترون که از انتهای یک اسکن به ابتدای دیگری می رود
EBR ضبط خروجی از کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترون
phosphor اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
i.e.t.s tunneling inelasticelectron spectroscopy طیف بینی تونل زنی ناکشسان الکترون
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
electronics شاخهای از علم فیزیک که درباره صدوروحرکت و تاثیرات الکترون درخلا و گازهاوهمچنین استفاده ازدستگاههای الکترونی بحث میکند
angle of traverse زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
electronics دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
electroluminescence نور ارسال شده از نقط ه فسفری وقتی توسط الکترون یا قطعه شارژ شده پرشود
pipelines خط لوله
hoses لوله
ductile لوله شو
discharge head سر لوله
downtake لوله
drain pipe لوله
blast main لوله دم
hosepipe لوله
blast pipe لوله دم
spout لوله
pipeline خط لوله
hose لوله
noses سر لوله
nose سر لوله
hickey لوله خم کن
chimneys لوله
bore لوله
chimney لوله
valves لوله
valve لوله
bores لوله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com