English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English Persian
utilidor لوله عایق کننده
Other Matches
insulator عایق کننده روکش عایق
insulators عایق کننده روکش عایق
insulated conduit tube لوله عایق شده
insulated instrument transformer ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
insulators جدا کننده عایق کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
damper عایق تعدیل کننده
tightening material مواد عایق کننده
collimating sight دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
insulation عایق کاری یا عایق بندی ایزولاسیون
burster tube لوله منفجر کننده
reducing pipe لوله احیاء کننده
barrel reflector منعکس کننده لوله
intubate لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
gas collector لوله جمع کننده گاز
barrel reflector منعکس کننده وضع داخل لوله
insulator جسم عایق ماده عایق
insulators جسم عایق ماده عایق
insulation strength استحکام ایزولاسیون استحکام عایق بندی استحکام عایق کاری
insulation testing apparatus دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
hose لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosed لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
breech end انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
muzzle burst ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
rigatoni رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
vas deferens لوله خروجی بیضه لوله منی
spigot لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
sockets بست لوله دوراهی لوله
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
to pipeline با خط لوله لوله کشی کردن
oviduct لوله رحمی لوله فالوپ
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
back to battery برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
insulation عایق
non conductor عایق
waterproofed عایق اب
impediments عایق
cloggy عایق
waterproofs عایق اب
waterproof عایق اب
impediment عایق
detent عایق
dielectric عایق
insulator عایق
insulant عایق
floor insulator عایق کف
drag chain عایق
insulators عایق
pawl عایق
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
cleat عایق انگلیسی
soundproof عایق صدا
insulating bushing بوش عایق
rainproof عایق باران
insulation testing apparatus عایق سنج
insulative عایق کردن
insulated wire سیم عایق
rachet گیره عایق
wall insulator عایق دیوار
non conducting عایق گرما
sound insulation عایق صدا
insulating cement سیمان عایق
insulating material جسم عایق
obstructions مانع عایق
insulating material مواد عایق
insulated wall دیواره عایق
insulating varnish لعاب عایق
insulation board صفحه عایق
obstruction مانع عایق
insulated tongs انبر عایق
insulated plier انبر عایق
insulated layer لایه عایق
dielectric isolation جداسازی با عایق
insulant ماده عایق
electrical insulator عایق الکتریکی
non conducting عایق برق
insulating compound مواد عایق
resistance عایق مقاومت
braking عایق مانع
insulate عایق کردن
insulates عایق سازی
insulating material ماده عایق
brake عایق مانع
braked عایق مانع
brakes عایق مانع
insulating عایق کردن
weatherproof عایق هوا
insulating عایق سازی
insulates عایق کردن
ideal dielectric عایق کامل
mica dielectric عایق میکا
battery insulator عایق باتری
insulation عایق گذاری
insulated عایق دار
insulate عایق سازی
slot insulation عایق شیار
insulation عایق کاری
fish paper عایق کاغذی
adiabatic عایق گرما
laggin عایق بندی
circular loom نای عایق
drag hook قلاب عایق
insulate با عایق مجزا کردن
lead in insulator عایق سیم انتن
to deafen a wall عایق کردن دیوار
form insulation عایق کاری قالب
insulates با عایق مجزا کردن
insulating brick اجر عایق بندی
thermal insulation عایق کاری گرمایشی
insulated bearing یاطاقان عایق شده
insulated cable کابل عایق شده
insulated conductor هادی عایق شده
electrical insulation عایق سازی الکتریکی
heat insulation عایق کاری حرارتی
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
insulated intermediate layer لایه میانی عایق
flameproof عایق شعله ضد اتش
insulating asphalt اسفالت عایق بندی
acoustic ceiling سقف عایق پوش
insulating با عایق مجزا کردن
insulation fault نقص عایق بندی
insulation fault نقص عایق کاری
to deaden a wall عایق کردن دیوار
insulation resistance مقاومت عایق بندی
insulation protection حفافت عایق بندی
weatherbeater <adj.> عایق رطوبتی، آب بند
insulation of concrete عایق کاری بتن
insulation loss تلف عایق بندی
insulation class کلاس عایق بندی
isolate عایق دار کردن
insulation breakdown test ازمایش شکست عایق
isolating عایق دار کردن
isolates عایق دار کردن
insulation defect نقص عایق بندی
insulation voltage ولتاژ عایق بندی
mess kit فرف عایق غذاخوری
insulation tester دستگاه ازمایش عایق بندی
winding insulation عایق بندی سیم پیچی
insulation روپوش کشی عایق کردن
storm door درب عایق هوای توفانی
insulation power factor ضریب قدرت عایق بندی
dewar محفظه عایق حرارتی با دوجداره
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
insulation indicator دستگاه ازمایش عایق بندی
clothing عایق بندی روکش کشیدن
post-insulated connection پس از پیوند عایق دار شده
bushing عایق غلاف حیله گردان
insulated cable کابل عایق بندی شده
ferroxcube مواد مغناطیسی عایق غیرفلزی
asbestos mica عایق پنبه نسوز و میکا
quad سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
insulation shielding زره پوش کردن عایق بندی
ratchet [گیره عایق چرخ ضامن دار]
quads سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
ratchets گیره عایق چرخ ضامن دار
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
quadrangle سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
insulation detector دستگاه ازمایش عایق بندی اشکارساز ایزولاسیون
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
weathertight محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
quadrangles سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
kapton نوعی پلاستیک عایق حرارتی باپوشش طلایی در فضاپیما
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
blankets لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanketed لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
shield کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
shields کابل با دو سیم مسی عایق که دور هم پیچیده شده اند
blanket لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
shield , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
shields , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
cross flow دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
angle of traverse زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com