English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
menu لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menus لیستی از انتخابهای اولیه موجود
Other Matches
set up انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
menu لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menus لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
polymorph عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
current ratio نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
implied malice سوء نیتی است که به موجب نشانههای موجود در قانون درصورت سرزدن اعمال خاص از فرد و یا به وجود امدن شرایط خاص در موضوع موجود فرض میشود
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
menus لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
menu لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
keystroke شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
routing لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
menu display روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
populating 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
sucker list <idiom> لیستی از اشخاص ساده لوح
menus مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menu مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
selectable مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
catalogues لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogued لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogue لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
hit parade <idiom> لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
catalogs لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
capability لیستی از اعمالی که قابل انجام هستند
null لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
cataloging لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
cataloged لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
cataloguing لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
indexing فرآیند ساخت و ذخیره سازی لیستی از رکوردها
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
devices لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
listing چاپ لیستی از موضوعات از داده ذخیره شده در کامپیوتر
cross reference generator بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
listings چاپ لیستی از موضوعات از داده ذخیره شده در کامپیوتر
menus انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
dense index لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
menu انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
chains لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
list لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
chain لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
linear لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
functions لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
functioned لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
dir در DOS-MS دستور سیستم که لیستی از فایلهای روی دیسک را نشان میدهد
chain لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chains لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
scan بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
list لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
scanned بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
interrupts لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
agendas لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
highlight bar میلهای که کاربر بالا و پایین میکند تا لیستی از موضوعات مورد انتخاب را ببینید
interrupt لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
agenda لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
push down stack مجموعهای از مکانهای حافظه یا ثباتهای کامپیوترکه لیستی از نوع push-down را اجرا می کنند
DD/D نرم افزاری که لیستی از نوع و حالت دادههای پایگاه داده در اختیار قرار میدهد
push down list لیستی که از پایین به بالانوشته میشود به نحوی که هر ورودی جدید بالای لیست قرار می گیرد
authority لیستی از اصط لاحات که توسط افرادی که پایگاه داده ها را ایجاد و از آن استفاده می کنند مط رح می شوند
electronic bulletin board یک سیستم کامپیوتری که لیستی از پیام های تلفن زده شده مردم را نگهداری میکند
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
list لیستی که هر عنصر حاوی داده و آدرس عنصر بعدی در لیست باشد
chains لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
catalogues لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogued لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogue لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloged لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
catalogs لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloguing لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
cataloging لیستی از فایل ها که دریک فایل مغناطیسی ذخیره شده اند
drop down list box لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد
extant موجود
lives موجود
life موجود
handy موجود
to the fore موجود
going موجود
in store موجود
handiest موجود
existent موجود
bound موجود
stock موجود
stocked موجود
inesse موجود
disposal موجود
available موجود
entity موجود
on hand موجود
handier موجود
existing موجود
entities موجود
spot goods کالاهای موجود
ready money پول موجود
inexistent غیر موجود
fleet in being ناوگان موجود
records available اطلاعات موجود
gremlin موجود وهمی
biotype موجود همزیست
available goods کالاهای موجود
gremlins موجود وهمی
present موجود اماده
existing circumstances شرایط موجود
real واقعی موجود
to have in stock موجود داشتن
status quo وضع موجود
wight موجود زنده
thing لباس موجود
availability موجود بودن
available balance مانده موجود
presents موجود اماده
presenting موجود اماده
presented موجود اماده
to be there موجود بودن
effective strength استعدادرزمی موجود
water hardness [میزان املاح موجود در آب]
microorganisms موجود ذره بینی
hygroscopic moisture رطوبت موجود در هوا
virtual موجود بالقوه تقدیری
superman موجود مافوق انسان
anaerobe موجود غیر هوازی
all available تمام توپخانه موجود
clara هدف موجود نیست
dermatome قسمت خارجی یک موجود
extant نسخهء موجود و باقی
organisms ترکیب موجود زنده
organism ترکیب موجود زنده
frees موجود در دیسک یا حافظه
nonentity چیز غیر موجود
hemophile موجود خون دوست
undertones ته صدا موجود در زمینه
nonentities چیز غیر موجود
being موجود زنده شخصیت
built in موجود در داخل چیزی
free موجود در دیسک یا حافظه
back order اماد غیر موجود
biogenic موجد موجود زنده
supermen موجود مافوق انسان
preexistent ازلیت موجود از قبل
microorganism موجود ذره بینی
uric موجود در ادرار پیشابی
available supply rate نواخت اماد موجود
freeing موجود در دیسک یا حافظه
freed موجود در دیسک یا حافظه
The root of exisiting differences. ریشه اختلافات موجود
on hand وسایل موجود درانبار
polyembryony موجود چند جنینی
undertone ته صدا موجود در زمینه
stock accounting حساب کالاهای موجود
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
ammunition available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
ubiquitous همه جا حاضر موجود درهمه جا
hydrotaxis واکنش موجود زنده نسبت به اب
humidity میزان بخار اب موجود درهوا
humus موار الی موجود در خاک
taxis واکنش موجود زنده در برابرگرایش
avaiiability موجود بودن بدرد خوردن
beach reserves ذخایر موجود دربارانداز ساحلی
available supply rate نواخت اماد مهمات موجود
solute جسم حل شده موجود در محلول
banshee موجود وهمی بشکل روح
banshees موجود وهمی بشکل روح
latent اضافه ازفرفیت بار موجود
symbiont موجود زنده اجتمای یا همزی
NO VACANCIES اتاق خالی موجود نیست.
satyr موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyrs موجود نیمه انسان ونیمه بز
ammunition in hands of troops مهمات موجود در دست یگانها
hypostasis موجود فرضی حالت تعلیق
push up list لیستی از اقلام که در ان هرقلم در اخر لیست وارد میشود و سایر اقلام همان مکان مربوطه در لیست راحفظ می کنند
zapped حذف داده موجود در فضای کاری
zap حذف داده موجود در فضای کاری
sop رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sops رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
intravenously موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
intravenous موجود در سیاهرگ یا ورید داخل وریدی
nucleon پروتون یا نوترون موجود درهسته اتمی
line item اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
keratin ماده شاخی موجود در مووناخن و شاخ
There are no tickets available for tonight . بلیط برای امشب موجود نیست
armaments جنگ افزار موجود روی وسیله
zaps حذف داده موجود در فضای کاری
zapping حذف داده موجود در فضای کاری
background اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
backgrounds اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
sylph روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
cybercafe نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
abiogenesis ایجاد موجود زنده از موادبی جان
addressability کنترل موجود روی پیکسلهای صفحه
availability edit بررسی موجود بودن اقلام درخواستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com