English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
mug لیوان بدون دسته
Other Matches
stein لیوان دسته دار ابجو خوری
part song آواز دسته جمعی بدون ساز
mugs لیوان
glass لیوان یخ
a glass of water یک لیوان آب
burgundy glass لیوان
tun لیوان
mugging لیوان
glass لیوان
tumblers لیوان
mugged لیوان
tumbler لیوان
water glass لیوان اب
mug لیوان
paper cup لیوان کاغذی
tumbler لیوان [شفاف]
The glass is full of water. لیوان پر از آب است
glassful مظروف یک لیوان
lidding film سرپوش لیوان
lidding film کلاهک لیوان
glassful بقدر یک لیوان
There is a glass missing. یک لیوان کم است.
rummer لیوان مشروب
Empty this glass of water. این لیوان آب راخالی کن
beakers فرف کیمیاگری لیوان ازمایشگاه
beaker فرف کیمیاگری لیوان ازمایشگاه
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
He emptied the glass to the last drop . لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
highball یک لیوان بزرگ ویسکی یا عرق مخلوط بانوشابه گازدار قطار سریع السیر
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
shoals of people دسته دسته مردم
sorted دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
scores of people دسته دسته مردم
streams of people دسته دسته مردم
they came in bands دسته دسته امدند
classify دسته دسته کردن
trooping دسته دسته شدن
sects دسته دسته مذهبی
trooped دسته دسته شدن
troop دسته دسته شدن
assort دسته دسته شدن
sorts دسته دسته کردن
distribute دسته دسته کردن
groups دسته دسته کردن
sect دسته دسته مذهبی
windrow دسته دسته کردن
group دسته دسته کردن
assort دسته دسته کردن
sort دسته دسته کردن
regiment دسته دسته کردن
in detail مفصلا دسته دسته
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
naggin سطل چوبی لیوان چوبی
noggins سطل چوبی لیوان چوبی
noggin سطل چوبی لیوان چوبی
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
bundle متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles متمرکز کردن دسته کردن دسته
recoilless جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
A bouquet (bunch)of flowers. دسته گه
hilt دسته
troop دسته
trooped دسته
hilts دسته
cluster bomb دسته
fasciculate دسته دسته
bail arm دسته
fascicle دسته
fascicle or cule دسته
fascicled دسته دسته
cluster bombs دسته
clusters دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers . دسته گل
helms دسته
helm دسته
helve دسته
gens دسته
bracket دسته
handhold دسته
handgrip دسته
haft دسته
work team دسته
ranged دسته
host دسته
batch دسته
hosted دسته
hosting دسته
hosts دسته
batches دسته
setting up دسته
sections دسته
classis دسته
crank دسته
cranked دسته
cranking دسته
cranks دسته
bouquet دسته گل
bouquets دسته گل
boodle دسته
bodle دسته
pitman دسته
cliques دسته
armies دسته
section دسته
range دسته
cheque book دسته چک
lugs دسته
ranges دسته
lugging دسته
lugged دسته
processions دسته
lug دسته
procession دسته
army دسته
drove دسته
droves دسته
genus دسته
group دسته
team دسته
teams دسته
ears دسته
trooping دسته
ear دسته
cluster دسته
groups دسته
covey دسته
nosegay دسته گل
kind دسته
clique دسته
confraternity دسته
passel دسته
kindest دسته
kinds دسته
skulk دسته
skulked دسته
skulking دسته
skulks دسته
clans دسته
tress دسته مو
leader سر دسته
tussocks دسته مو
category دسته
tussock دسته مو
parcels دسته
bevy دسته
tuft دسته
schools دسته
shook دسته
nib دسته
skeins دسته
skein دسته
clan دسته
groups دسته دسته
scores دسته دسته
school دسته
ilk دسته
stems دسته
stemming دسته
stemmed دسته
stem دسته
nibs دسته
tufts دسته
parcel دسته
sheaf دسته
brigades دسته
brigade دسته
set دسته
handles دسته
assortment دسته
assortments دسته
handle دسته
bundling دسته
bunching دسته
bunches دسته
bunched دسته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com