Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
semidefinite matrix
ماتریس نیمه معین
Other Matches
overlaps
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
thin
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinned
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinners
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins
وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
seahorse
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorses
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
cmos
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic
نیمه عمومی نیمه دولتی
semilustrous
نیمه درخشان نیمه مجلل
splicing
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
lattice matrix
ماتریس
die
ماتریس
matrix
ماتریس
z matrix
ماتریس "زد"
matrixes
ماتریس
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
factor matrix
ماتریس عاملی
nonsingular matrix
ماتریس ناویژه
drawing die
ماتریس کششی
minor of matrix
کهاد ماتریس
invert matrix
ماتریس معکوس
inverse matrix
ماتریس عکس
matrix algebra
جبر ماتریس
incidence matrix
ماتریس تلاقی
matrix
ماتریس
[ریاضی]
impedance matrix
ماتریس امپدانس
identity matrix
ماتریس واحد
leontief matrix
ماتریس لئونتیف
nonsingular matrix
ماتریس عادی
dot matrix
ماتریس نقطهای
singular matrix
ماتریس منفرد
core matrix
ماتریس چنبرهای
singular matrix
ماتریس تکین
boolean matrix
ماتریس بولی
unit matrix
ماتریس واحد
scalar
ماتریس یک عنصری
singular matrix
ماتریس ویژه
symmetric matrix
ماتریس متقارن
triangular matrix
ماتریس مثلثی
transpose matrix
ماتریس برگردان
correlation matrix
ماتریس همبستگی
square matrix
ماتریس مربع
nonsingular matrix
ماتریس ناتکین
residual matrix
ماتریس مازاد
diagonal matrix
ماتریس قطری
null matrix
ماتریس تهی
null matrix
ماتریس صفر
order of matrix
مرتبه ماتریس
y matrix
ماتریس ایگرگ
square matrix
ماتریس مربعی
from mid may to mid june
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
time charter
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
impluse response matrix
ماتریس انتقال ضربه
identity matrix
ماتریس همانی
[ریاضی]
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix character
کاراکتر ماتریس نقطهای
singular matrix
ماتریس غیر عادی
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر با ماتریس نقطهای
matrix multiplication
ضرب ماتریس
[ریاضی]
impedance matrix
ماتریس مقاومت فاهری
invertible matrix
ماتریس وارون
[ریاضی]
dot matrix printers
چاپگر یا ماتریس نقطهای
unit matrix
ماتریس همانی
[ریاضی]
the transpose of a matrix
ترانهاده یک ماتریس
[ریاضی]
nonsingular matrix
ماتریس غیر منفرد
triangular matrix
ماتریس مثلثی
[ریاضی]
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
magnetic matrix memory
حافظه ماتریس مغناطیسی
Jacobi matrix
ماتریس ژاکوبی
[ریاضی]
adjunct matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
matrixes
جای پیدایش ماتریس
square matrix
ماتریس مربعی
[ریاضی]
adjoint matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
matrix
جای پیدایش ماتریس
upper triangular matrix
ماتریس بالا مثلثی
[ریاضی]
lower triangular matrix
ماتریس پایین مثلثی
[ریاضی]
element
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
elements
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
the main diagonal of a matrix
قطر اصلی یک ماتریس
[ریاضی]
payoff matrix
ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
multivariable multimethod matrix
ماتریس چند متغیری- چندروشی
scalar
مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
row
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rowed
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
rows
مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
transpose matrix
ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
sparse array
ساختار ماتریس داده که بیشتر و ورودیهای آن صفر و خالی است
bit image
[مجموعه ای از بیت ها که درحافظه کامپیوتر به صورت یک ماتریس مستطیلی ذخیره شده اند.]
mid
نیمه
half deck
نیمه پل
division line
خط نیمه
midnight
نیمه شب
part way
نیمه
moiety
نیمه
mid-
نیمه
semi
نیمه
in noon of night
در نیمه شب
semis
نیمه
stiffish
نیمه شق
regular
معین
regulars
معین
settled
معین
precise
معین
auxiliaries
معین
limiting
معین
subsidiaries
معین
ally
معین
allying
معین
determinate
معین
definite
معین
adjutor
معین
accessorial
معین
specified
معین
subsidiary
معین
auxiliary
معین
fixed
معین
specific
معین
certain
معین
ledger
معین
ledgers
معین
rubicon
حد معین
adjutant
معین
ancillary
معین
adjutants
معین
given
معین
punctual
معین
indeterminate
نا معین
accessory
معین
specifics
معین
thermal
کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
semisolid
نیمه جامد
semirigid
نیمه سخت
semiskilled
نیمه ماهر
semitranslucent
نیمه شفاف
before mid night
قبل از نیمه شب
semiprivate
نیمه خصوصی
semipermanent
نیمه جاودان
quasi private
نیمه خصوصی
semipro
نیمه حرفهای
second half
نیمه دوم
quasi public
نیمه دولتی
backcourt
نیمه دفاعی
semireligious
نیمه مذهبی
semipublic
نیمه همگانی
semisynthetic
نیمه مصنوعی
semisynthetic
نیمه ترکیبی
midway
نیمه راه
solid state
نیمه هادی
quasi commercial
نیمه بازرگانی
quasi concave
نیمه مقعر
semipermeable
نیمه تراوا
subliminally
نیمه خوداگاه
quasi convex
نیمه محدب
semidetached
نیمه مجزا
semi finals
نیمه نهایی
semi-finals
نیمه نهایی
semiterrestrial
نیمه خاکی
semitranslucent
نیمه کدر
semitransparent
نیمه شفاف
semiconscious
نیمه اگاه
quasi public
نیمه عمومی
semivitrified
نیمه شیشهای
halfway
نیمه راه
shaly clay
رس نیمه بلوری
semitropic
نیمه گرمسیری
preconscious
نیمه هشیار
semicolonial
نیمه ازاد
semicrystalline
نیمه بلورین
half time
نیمه بازی
half mast high
نیمه افراشته
half loaded
سلاح نیمه پر
half faced
نیمه کاره
semidivine
نیمه الهی
semidivine
نیمه خدا
semidome
نیمه گنبد
semicivilized
نیمه متمدن
foreconscious
نیمه هشیاری
semidomesticated
نیمه اهلی
semierect
نیمه قائم
semifinal
نیمه نهایی
semicinductor
نیمه رسانا
half tracked
نیمه شنی
half way
نیمه راه
halvers
نیمه مشترک
left heart
نیمه چپ قلب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com