Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
metropolitan	مادر شهری
Other Matches
silver cord	محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother	مادر مادر بزرگ
oppidan	شهری
citizens	شهری
civic	شهری
twonsman	شهری
city slicker	شهری
citizen	شهری
towny	شهری
townswoman	زن شهری
civil	شهری
municipal	شهری
townspeople	شهری
burgess	شهری
urban <adj.> <noun>	شهری
townee	شهری
local	مکانی شهری
urbanization	شهری سازی
town house	خانه شهری
citify	شهری کردن
locals	مکانی شهری
urbanised	شهری کردن
civil	خدمات شهری
townsfolk	مردم شهری
suburban	برون شهری
streetcar	تراموای شهری
streetcars	تراموای شهری
urbanizing	شهری کردن
urbanizes	شهری کردن
urbanized	شهری کردن
urbanize	شهری کردن
urbanising	شهری کردن
urbanises	شهری کردن
town houses	خانه شهری
urban rug	قالی شهری
urban renewal	احیای شهری
urban renewal	توسعه شهری
urban servitudes	خدمات شهری
extra-mural	فرا شهری
placing	میدان شهری
places	میدان شهری
place	میدان شهری
people	تن [جمعیت شهری]
urban population	جمعیت شهری
interurban	داخل شهری
tramcar	واگن شهری
town meeting	انجمن شهری
phiadelphian	شهری ازامریکا
sienna	نام شهری در ایتالیا
townswoman	دختر شهری فاحشه
ley den	نام شهری در هلند
trolleybus	واگن برقی شهری
ephebe	شهری که از 81 تا 02 سال داشت
drop letter	نامه پست شهری
street car	راه اهن شهری
intercity train	قطار بین شهری
To lay siege to a city .	شهری را محاصره کردن
to patrol a town	شهری را گشت زدن
urbanity	اعتیاد بزندگی شهری
urbanism	اعتیاد بزندگی شهری
trolley car	واگن برقی شهری
civil defense	پدافند ازمناطق شهری
culturing	عوارض شهری مناطق شهرنشین
toll call	مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls	مخابره تلفنی خارج شهری
to raze a city to the ground	شهری را با خاک یکسان کردن
Coventry	نام شهری است درانگلستان
inverness	اینورس نام شهری دراسکاتلند
urban	مربوط به شهر مراکز شهری
post town	شهری که پستخانه مستقل دارد
A series of city improvement works.	یکرشته کارهای عمرانی شهری
intercity train	قطار بین شهری با توقف
liverpudlian	اهل لیورپول شهری ازانگلیس
to prostrate a city	شهری را با خاک یکسان کردن
exurb	ناحیه یا منطقهء خارج شهری
cultures	عوارض شهری مناطق شهرنشین
culture	عوارض شهری مناطق شهرنشین
mushroom city	شهری که زود ترقی میکند
town meeting	انجمن بلدی شورای شهری
county borouh	شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
Urban tissue sites	سایت های بافت فرسوده شهری
urbiculture	مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
streetwise	ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
laodicean	شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
derby	نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
dry town	شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
wilton	نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
corporate town	شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
derbies	نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
domestic intercity freight traffic	حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
mothers-in-law	مادر زن
mother-in-law	مادر زن
motherless	بی مادر
mothers	مادر
moms	مادر
mom	مادر
matriarchs	مادر
matriarch	مادر
mothering	مادر
mama	مادر
matricide	مادر کش
mother in law	مادر زن
mother in low	مادر زن
stepmother	مادر
mother liquid	مادر اب
stepmothers	مادر
parenticide	مادر کش
mater	مادر
matricidal	مادر کش
mothered	مادر
mamma	مادر
mamas	مادر
mammas	مادر
mum	مادر
mums	مادر
mother	مادر
mother liquor	مادر اب
municipium	شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
parricides	مادر کشی
virgin mary	مادر عسیی
orphans	بی پدر و مادر
parent ship	کشتی مادر
paternal grandmother	مادر بزرگ
parent company	شرکت مادر
grandmas	مادر بزرگ
mothered	مادر ننه
original map	نقشه مادر
orphan	بی پدر و مادر
orphaned	بی پدر و مادر
parant body	جسم مادر
parent chain	زنجیر مادر
mother	مادر ننه
mothers-in-law	مادر شوهر
mother figure	مادر- نماد
mother-in-law	مادر شوهر
metropolises	مادر شهر
metropolis	مادر شهر
uniparental	از یک پدر و مادر
Mother's Day	روز مادر
mother figures	مادر- نماد
grannies	مادر بزرگ
tendering	کشتی مادر
parricide	مادر کشی
parent	پدر یا مادر
thetis	مادر اشیل
tender	کشتی مادر
tendered	کشتی مادر
tenderest	کشتی مادر
mother liquer	باز مادر
granny	مادر بزرگ
base map	نقشه مادر
dame fortune	مادر روزگار
grandmother	مادر بزرگ
mothers	مادر ننه
foster mother	مادر رضاعی
grandmothers	مادر بزرگ
grand mother	مادر بزرگ
grand uncle	دایی مادر
grand uncle	عموی مادر
grandame	مادر بزرگ
grannie	مادر بزرگ
control map	نقشه مادر
congenitally	ازشکم مادر
sultaness	زن یا مادر یا دخترسلطان
godmothers	مادر تعمیدی
godmother	مادر تعمیدی
by birth	ازشکم مادر
bed rock	سنگ مادر
chart base	چارت مادر
sultanas	زن یا مادر یا دخترسلطان
main lines	نهر مادر
main line	نهر مادر
sultana	زن یا مادر یا دخترسلطان
collecting tank	مخزن مادر
head well	مادر چاه
motherland	مادر میهن
stepfathers	شوهر مادر
motherlands	مادر میهن
matricide	مادر کشی
trunks	مادر سیم
moon calf	خل مادر زاد
mother in low	مادر شوهر
mother substitute	جانشین مادر
mother surrogate	جانشین مادر
motherlike	مادر وار
congenital	مادر زادی
matronymic	مادر نامی
trunk	مادر سیم
grandma	مادر بزرگ
mothering	مادر ننه
home port	پایگاه مادر
stepfather	شوهر مادر
virgin birth	از مادر باکره بدنیاامدن
birthmark	خال مادر زادی
homeland	سرزمین پدر و مادر
alcmene	نام مادر هرکول
matriarchy	مادر سالاری شه مادری
matriarchies	مادر سالاری شه مادری
sponsoring	پدر یا مادر تعمیدی
birthmarks	خال مادر زادی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com