English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
brake lining مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
Other Matches
strength under tangential loading مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
ultimate compressive strength حداکثر مقاومت دربرابر فشار
in contradistinction to دربرابر
to دربرابر
to take eggs for money را با دربرابر
in d. from دربرابر
against دربرابر
along side of دربرابر
in contrast with دربرابر
on payment دربرابر پول
endured بردباری کردن دربرابر
copy protection حفافت دربرابر کپی
contender مدعی دربرابر قهرمان
contenders مدعی دربرابر قهرمان
endures بردباری کردن دربرابر
dure بردباری کردن دربرابر
endure بردباری کردن دربرابر
resister اسباب مقاوم دربرابر برق
resisters اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor اسباب مقاوم دربرابر برق
resistors اسباب مقاوم دربرابر برق
outdare تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
outride دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
monel الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
to i.a person for his actions کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
plasma plating ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
counterplot دسیسه دربرابر دسیسه توط ئه متقابل
thermal stress ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
engine drag مقاومت اصطکاک
frictional resistance مقاومت اصطکاک
photoconductive مادهای که مقاومت الکتریکی ان با شدت روشنایی تغییرمیکند
volatile مادهای با فشاربخار زیاد
seizes گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
anneal حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
vulcanization حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
diapositive تولید حرارت توسط جریانهای با فرکانس زیاد
heavy duty revetment پوشش با مقاومت زیاد
high impedance winding سیم پیچی با مقاومت زیاد
rapid hardening portland cement سیمان پرتلند با مقاومت زیاد
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
chromel الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
series resistance مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
exothermal حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermic حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
varistor مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
pyrolysis تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
insulation resistance مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
resilience درجه مقاومت فرش در برابر سایش [این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
ferric oxide مادهای
single base تک مادهای
ferrite مادهای
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
frictions اصطکاک
friction اصطکاک
frictionless بی اصطکاک
attrition اصطکاک
drag اصطکاک
dragged اصطکاک
drags اصطکاک
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
frictionally از راه اصطکاک
coefficient of friction ضریب اصطکاک
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
internal friction اصطکاک درونی
tax friction اصطکاک مالیاتی
internal friction اصطکاک داخلی
kinetic friction اصطکاک جنبشی
overlap اصطکاک داشتن
overlapped اصطکاک داشتن
overlaps اصطکاک داشتن
friction اصطکاک [فیزیک]
whack صدای اصطکاک
friction factor ضریب اصطکاک
whacks صدای اصطکاک
economic friction اصطکاک اقتصادی
hydraulic friction اصطکاک ابی
angle of friction زاویه اصطکاک
dry scrubbing اصطکاک خشک
rolling friction اصطکاک غلتشی
side friction اصطکاک جانبی
fluid friction اصطکاک روغنی
friction coefficient ضریب اصطکاک
sliding friction اصطکاک لغزشی
static friction اصطکاک ساکن
allergen مادهای که باعث حساسیت میشود
acetylcholine مادهای بفرمول 3NO71H7C از جود و سر
antivitamin مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
abrazitic مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
insulator مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
humectant مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
insulators مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
friction surface سطح اصطکاک ترمز
static friction اصطکاک در استانه حرکت
coefficient of internal friction ضریب اصطکاک داخلی
gear friction اصطکاک چرخ دنده
entrance loss افت حاصل از اصطکاک
angle of internal friction زاویه اصطکاک داخلی
friction for fittings and valves اصطکاک در شیرها و بستها
surface friction drag پسای اصطکاک سطح
infighting اصطکاک ومبارزات داخلی
tribophysics مبحث اصطکاک در فیزیک
interfluent بدون اصطکاک در هم امیزنده
bill of rights اعلامیه ده مادهای حقوق اتباع امریکایی
grid suppressor مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
reluctivity مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
grid bias resistance مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
alkali قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
dopant مادهای که در فرایند تغلیظ اضافه میشود doping
conductors مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
alkalis قلیا مادهای باخاصیت قلیایی مثل سودمحرق
conductor مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
bubble baths مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
excipient مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
antigen مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
anticatalyst مادهای که موجب وقفهء واکنشهای حیاتی موجود میشود
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
antigens مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
materials مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
material مادهای که برای استفاده اتمام محصول به کار می رود
phosphor مادهای که در اثر اعمال انرژی نور تولید میکند
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
inoculum مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
succubus جن یا دیو مادهای که بصورت زن درامده وبامردان همخواب میشود
gasogene مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
rub اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
friction match کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
rubs اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
thinnest روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
multicellular مادهای با جرم حجمی کم باسلولهایی مملو از هوا یاگازهای دیگر
thinners روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
hydrolyte جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
thinned روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thin روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
photoemissive مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
additives مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
succuba جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
function کارایی
efficiency کارایی
functions کارایی
functioned کارایی
proficiency کارایی
effectiveness کارایی
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
maximum performance کارایی حداکثر
mechanical efficiency کارایی مکانیکی
performances شاهکار کارایی
combat efficiency کارایی رزمی
performance شاهکار کارایی
efficiency unit واحد کارایی
nozzle efficiency کارایی نازل
efficiency variance تباین کارایی
harassing به هم زدن کارایی دشمن
performance evaluation ارز یابی کارایی
predictive efficiency کارایی پیش بینی
workability کارایی بتن خمیرواری
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
antibiotic مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
metal deactivator مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
test protectors بازرس ازمایشات کارایی شغلی
high وسیله گران یا با کارایی بالا
performances روش قضاوت کارایی سیستم
primary خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
coefficient of relative efficiency organ ضریب نسبی کارایی سازمان
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
efficiency کارایی وسیله یا نفر شایستگی
highest وسیله گران یا با کارایی بالا
highs وسیله گران یا با کارایی بالا
performance روش قضاوت کارایی سیستم
optimization کار کردن چیزی با کارایی کامل
maintained اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintains اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
test examiner مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
definition کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
definitions کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
torque کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
PowerPC پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
maintain اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
optimize کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
shadow RAM روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
enhancement امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
mediums مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com