English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
bar stock ماده اولیه مصرفی
Other Matches
consumable ماده مصرفی
stuffs ماده اولیه
stock ماده اولیه
stocked ماده اولیه
stuff ماده اولیه
stuffed ماده اولیه
sumptuary law قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
expendable property کالای مصرفی اماد مصرفی
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
maximal oxygen consumption per minute حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
accelerators ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
maximal oxygen uptake حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
closed cycle reactor system در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
Ideal City [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
basic communication گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data دادههای اولیه عناصر اولیه
restoration احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
thermite ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
basic issue list اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
coolants ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant ماده سرماساز ماده خنک کننده
gunk ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
disposability مصرفی
disutility بی مصرفی
needlessness بی مصرفی
input مصرفی
inputted مصرفی
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
consumer goods کالای مصرفی
consumption diseconomies زیانهای مصرفی
consumer industries صنایع مصرفی
coloring agent رنگ مصرفی
consumer capital سرمایه مصرفی
consumables کالاهای مصرفی
expendable items اقلام مصرفی
consumable stock موجودی مصرفی
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
autoconsumption خود مصرفی
commodity کالای مصرفی
affluent society جامعه مصرفی
consumer's goods کالای مصرفی
consumption credit اعتبار مصرفی
nonexpendable غیر مصرفی
expendable supplies کالاهای مصرفی
consumption lending وام مصرفی
consumption goods کالاهای مصرفی
consumer goods اشیاء مصرفی
commodities کالای مصرفی
consumer goods کالاهای مصرفی
consumption expenditures هزینههای مصرفی
expendable items اقلام مصرفی شدنی
consumption economies صرفه جوئیهای مصرفی
exposure dose مقدار دوز مصرفی
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
consumer nondurables کالاهای مصرفی بی دوام
consumer durable goods کالاهای مصرفی بادوام
consumer durables کالاهای مصرفی پر دوام
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
maxvo بیشینه اکسیژن مصرفی
commodity market بازار کالای مصرفی
durable consumption goods کالاهای مصرفی بادوام
maxvo حداکثر اکسیژن مصرفی
consumer credit اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
index of consumer prices شاخص قیمت کالاهای مصرفی
make up feed اب مصرفی دیگ بخار ناو
name کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
consumer price index شاخص قیمت کالاهای مصرفی
names کلمه مصرفی یک متغیر در برنامه
fuelled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment ماده رنگی ماده ملونه
pigments ماده رنگی ماده ملونه
fueled ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel ماده انرژی زا ماده کارساز
consumable اقلام مصرف شدنی کالاهای مصرفی
gynandromorph جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
algorithm قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
engels law ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
autos توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
auto توانایی برخی از برنامههای کاربردی مثل کلمه پرداز و نرم افزار پایگاه داده ها که خود کار فایل مصرفی را ضبط کرده هر چند دقیقه
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
earliest اولیه
early اولیه
first generation اولیه
primitive اولیه
initials اولیه
initialled اولیه
initialing اولیه
initial اولیه
initialling اولیه
dispersion اولیه
preliminaries اولیه
raw اولیه
rudimentary اولیه
primeval اولیه
basic اولیه
basics اولیه
preliminary اولیه
initialed اولیه
primal اولیه
primary اولیه
elementary اولیه
fundamental اولیه
input drift رانش اولیه
input electrode الکترود اولیه
blueprints طرح اولیه
basic size اندازه اولیه
stock ذخیره اولیه
input diode دیود اولیه
input data دادههای اولیه
input current جریان اولیه
input attenuation میرائی اولیه
input attenuation دمفونگ اولیه
input capacitance فرفیت اولیه
input capacitor خازن اولیه
input circuit مدار اولیه
input transformer ترانسفورماتور اولیه
input coordinate مختصات اولیه
input coupling تزویج اولیه
input stage طبقه اولیه
input frequency فرکانس اولیه
input signal سیگنال اولیه
input reactance راکتانس اولیه
input noise پارازیت اولیه
input tape نوار اولیه
input information اطلاعات اولیه
input terminal ترمینال اولیه
base loading بار اولیه
basic branch رسته اولیه
input time زمان اولیه
input gap فاصله اولیه
basic data اطلاعات اولیه
input function تابع اولیه
Aborigine ساکن اولیه
basic requisition number درخواست اولیه
stocked ذخیره اولیه
basic speed سرعت اولیه
first cause علت اولیه
first aid کمکهای اولیه
cogging train مسیر اولیه
embryonic نارس اولیه
raw materials مواد اولیه
base rate ارزش اولیه
base rates ارزش اولیه
breaking down train راه اولیه
drawing key طرح اولیه
elementary cell پیل اولیه
first cost هزینه اولیه
first aids کمکهای اولیه
primitive انسان اولیه
first notions تصورات اولیه
feed stock مواد اولیه
input توان اولیه
input سیگنال اولیه
inputted توان اولیه
inputted سیگنال اولیه
basic standard استاندارد اولیه
historical costs هزینه اولیه
i.c. حالت اولیه
initial point نقطه اولیه
initial reserves ذخایر اولیه
initial strength استحکام اولیه
initial value مقدار اولیه
initial velocity سرعت اولیه
initialize مقداردهی اولیه
initial speed سرعت اولیه
input speed سرعت اولیه
initial mass جرم اولیه
incunabula مراحل اولیه
initial acceleration شتاب اولیه
initial capital سرمایه اولیه
opening capital سرمایه اولیه
initial condition شرایط اولیه
initial condition شرط اولیه
initial cost هزینه اولیه
initial level سطح اولیه
input admittance ادمیتانس اولیه
blueprint طرح اولیه
archetypes نمونه اولیه
primary electron الکترون اولیه
raw statistics امارهای اولیه
raw products محصولات اولیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com