Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
mordant
ماده ثبات بکار بردن
Other Matches
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
stabilisers
ماده ثبات دهنده شیمیایی
stabilizer
ماده ثبات دهنده شیمیایی
to put forth
بکار بردن
abused
بد بکار بردن
to make use of
بکار بردن
abuses
بد بکار بردن
put forth
بکار بردن
abuse
بد بکار بردن
handle
بکار بردن
abusing
بد بکار بردن
applying
بکار بردن
apply
بکار بردن
applies
بکار بردن
misemploy
بد بکار بردن
handles
بکار بردن
wields
خوب بکار بردن
wielded
خوب بکار بردن
wielding
خوب بکار بردن
parachutes
پاراشوت بکار بردن
play upon words
جناس بکار بردن
finesse
زیرکی بکار بردن
manoeuver
تدبیر بکار بردن
parachute
پاراشوت بکار بردن
lever watch
شیوه بکار بردن
misapply
بیموقع بکار بردن
wield
خوب بکار بردن
committing
بکار بردن نیروها
parachuting
پاراشوت بکار بردن
shoehorns
پاشنه کش بکار بردن
parachuted
پاراشوت بکار بردن
shoehorn
پاشنه کش بکار بردن
commits
بکار بردن نیروها
committed
بکار بردن نیروها
commit
بکار بردن نیروها
misspell
املای غلط بکار بردن
neologist
طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
telescope
تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
copper
مس یاترکیبات مسی بکار بردن
aminister
تهیه کردن بکار بردن
telescopes
تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
misspelled
املای غلط بکار بردن
iodism
خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
coppers
مس یاترکیبات مسی بکار بردن
outsmarts
زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarting
زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarted
زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmart
زرنگی بیشتری بکار بردن
misspelt
املای غلط بکار بردن
leverage
شیوه بکار بردن اهرم
misspells
املای غلط بکار بردن
misapply
بطور غلط بکار بردن
accentuation
بکار بردن ایین تکیه صدا
obsoletism
بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
play a joke
حیله شوخی امیز بکار بردن
double weft
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
hands on
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
polyonging
بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy
بکار بردن چند نام برای یک چیز
hands-on
فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
tutoyer
دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
to make the most of
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
synonymize
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulate
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
commission
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
ladders
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladder
نردبان بکار بردن نردبان ساختن
paired registers
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
arithmetic register
ثبات حسابی ثبات محاسباتی
air stability
وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
to push out
پیش بردن جلو بردن
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
feeble-minded
بی ثبات
equability
ثبات
inalterability
ثبات
instable
بی ثبات
fixedness
ثبات
inconstant
بی ثبات
staidness
ثبات
indelibility
ثبات
rtegistrar
ثبات
indissolubility
ثبات
metastable
کم ثبات
registering
ثبات
stabilization
ثبات
register
ثبات
lastingness
ثبات
mutable
بی ثبات
moonish
بی ثبات
changelessness
ثبات
changeful
بی ثبات
p register
ثبات P
grit
ثبات
gritted
ثبات
registers
ثبات
gritting
ثبات
double minded
بی ثبات
document register
ثبات
feeble minded
بی ثبات
persistency
ثبات
bookkeeper
ثبات
variable
بی ثبات
shaky
بی ثبات
steadviness
ثبات
steadiness
ثبات
staunchness
ثبات
shakiest
بی ثبات
shakier
بی ثبات
lubricious
بی ثبات
steadfastness
ثبات
stableness
ثبات
stable
با ثبات
stability
ثبات
unstable
بی ثبات
fixity
ثبات
fickle
بی ثبات
variables
بی ثبات
permanencies
ثبات
permanency
ثبات
persistence
ثبات
abidance
ثبات
stables
با ثبات
registrar
ثبات
constancy
ثبات
staunchly
با ثبات
registrars
ثبات
fortitude
ثبات
slippery
بی ثبات
impermanent
بی ثبات
shifty
بی ثبات
recorder
ثبات
recorders
ثبات
wonky
بی ثبات
fastnesses
ثبات
fastness
ثبات
dimensional stability
ثبات فرم
dimensional stability
ثبات اندازه
data register
ثبات داده ها
link register
ثبات پیوند
control register
ثبات کنترل
immovableness
سکون ثبات
ir
ثبات دستورالعمل
constancy of volum
ثبات حجمی
consistence
ثبات استحکام
stability
ثبات داخلی
delay line register
ثبات با خط تاخیری
light stable
ثبات نور
destabilize
بی ثبات کردن
poise
ثبات نگاهداری
inconstancy
عدم ثبات
recorders
ثبات نگارنده
heat proof quality
ثبات حرارتی
recorder
ثبات نگارنده
fixable
ثبات پذیر
frequency constancy
ثبات فرکانس
immutability
پا بر جایی ثبات
general register
ثبات عمومی
general register
ثبات کلی
fickleness
عدم ثبات
inflexibly
از روی ثبات
frequency recorder
ثبات فرکانس
index register
ثبات شاخص
fastness of color
ثبات رنگ
discordance
عدم ثبات
economic stability
ثبات اقتصادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com