Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English
Persian
diluent
ماده رقیق کننده
diluting media
ماده رقیق کننده
Search result with all words
anti blush tinner
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
Other Matches
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
diluter
رقیق کننده
dilutor
رقیق کننده
attenuant
رقیق کننده
thinner
رقیق کننده
diluent
رقیق کننده
thinnre
رقیق کننده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
paint thinner
تینر یا رقیق کننده رنگ
toluene
مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
fillers
ماده پر کننده
filler
ماده پر کننده
sorbent
ماده جذب کننده
wetting agent
ماده خیس کننده
emulsifier
ماده امولسیون کننده
emulsifiers
ماده امولسیون کننده
moderate
ماده معتدل کننده
acidifier
ماده اسیدی کننده
moderating
ماده معتدل کننده
moderated
ماده معتدل کننده
moderates
ماده معتدل کننده
acidulating agent
ماده اسیدی کننده
insulated layer
ماده ایزوله کننده
accelerating agent
ماده تسریع کننده
insulating material
ماده ایزوله کننده
exclusion clause
ماده مستثنی کننده
mordant
ماده ثابت کننده
coolants
ماده سرد کننده
coolants
ماده خنک کننده
disinfector
ماده ضدعفونی کننده
clarificant
ماده تصفیه کننده
illuminant
ماده روشن کننده
accelerant
ماده تسریع کننده
coolant
ماده سرد کننده
coolant
ماده خنک کننده
naphthenate drier
ماده خشک کننده نفت
novocain
ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
fumigant
ماده ضد عفونی کننده تدخینی
insulant
ماده مقاومت کننده مقاوم
cleansers
وسیله یا ماده تمیز کننده
siccative
ماده خشک کننده رنگ
cleanser
وسیله یا ماده تمیز کننده
abstergent
شستشو دهنده ماده پاک کننده
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
remanence
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
benzocaine
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
tracers
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorant
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
tracer
فشنگ رسام ماده رسام رسم کننده
deodorants
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
closed cycle reactor system
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
attenuated
رقیق
dilute
رقیق
wishy-washy
رقیق
wishy washy
رقیق
ethereal
رقیق
thinned
رقیق
diluted
رقیق
light fog
مه رقیق
pappy
رقیق
thin
رقیق
attenuates
رقیق
attenuate
رقیق
attenute
رقیق
lean
رقیق
leaned
رقیق
leans
رقیق
attenuating
رقیق
washy
رقیق
thinners
رقیق
thins
رقیق
diluting
رقیق
watery
رقیق
rarest
رقیق
thinnest
رقیق
dilutes
رقیق
rarer
رقیق
rare
رقیق
arrefication
رقیق سازی
thins
بطور رقیق
attenuated
رقیق کردن
thins
رقیق کردن
tender minded
رقیق القلب
attenuate
رقیق کردن
extenuate
رقیق کردن
poor lime
اهک رقیق
thinners
رقیق و ابکی
to wash down
رقیق کردن
lean mixture
مخلوط رقیق
thinned
رقیق کردن
lean gas
گاز رقیق
thinners
بطور رقیق
thinned
رقیق و ابکی
thinners
رقیق کردن
thinning
رقیق گردانی
thin
بطور رقیق
thinnest
رقیق و ابکی
thinnest
بطور رقیق
thin
رقیق و ابکی
thin
رقیق کردن
thinnest
رقیق کردن
thins
رقیق و ابکی
thinned
بطور رقیق
grout
ملاط رقیق
dilutes
رقیق کردن
diluting
رقیق کردن
dilution
رقیق شدگی
derichment
رقیق سازی
dilution
رقیق سازی
dilute phase
فاز رقیق
rarafaction
رقیق سازی
tender-hearted
رقیق القلب
rarify
رقیق کردن
rarefactive
رقیق شونده
rarefy
رقیق کردن
subtilize
رقیق کردن
lenis
رقیق فریف
attenuating
رقیق کردن
tender hearted
رقیق القلب
dilution
رقیق کردن
dilute
رقیق کردن
attenuates
رقیق کردن
diluted
رقیق کردن
pap
خوراکنرم و رقیق
diluted soluble oil
روغن حل شونده رقیق
crankcase dilution
رقیق سازی روغن
finest
رقیق شدن خوب
fine
رقیق شدن خوب
smaze
غبار شبیه مه رقیق
fined
رقیق شدن خوب
liniments
مرهم رقیق روغن مالش
lenis
دارای تلفظ نرم رقیق
slop
مشروب رقیق وبی مزه
liniment
مرهم رقیق روغن مالش
slopping
مشروب رقیق وبی مزه
slopped
مشروب رقیق وبی مزه
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
pickling
غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
weakish
چیز رقیق و نرم سست و ضعیف
this soup is mere wash
این سوپ خیلی رقیق است
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
slop
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopped
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping
غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
thinnest
رقیق کردن لاغر کردن
thinned
رقیق کردن لاغر کردن
thinners
رقیق کردن لاغر کردن
thin
رقیق کردن لاغر کردن
blend
مخلوط کردن رقیق کردن
blends
مخلوط کردن رقیق کردن
thins
رقیق کردن لاغر کردن
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com